خلاصه ماشینی:
یکی از دستورهای اساسی فلسفۀاو آن است که روش تحقیق ما دربارۀ انسان البته باید شخصی و ذاتی باشد،ولی نمی-تواند فردی باشد.
اوگوست کنت در یکی از نامههای خود چنین نوشته است:«ملاحظاتی کهبه اصطلاح دربارۀ عقل از لحاظ ذات آن و به صورت دانستههای پیش از تجربه صورتگرفته،پندار محض است.
به گفتۀ کنت: «در همۀ نمودهای اجتماعی کارگر بودن قوانین فیزیولوژیایی خود را ملاحظه میکنیم،و علاوه بر آن چیزی را مشاهده میکنیم که آثار آنها را تغییر میدهد و به تأثیر افراد بر یکدیگروابسته است.
وظیفۀ اساسی زبان و اسطوره وهنر و دین آن عاملی است که ما باید در ماورای اشکال مختلف در جستجوی آن باشیم،ودر آخرین تحلیل برای همۀ آنها مبدا مشترکی پیدا کنیم.
شک نیست کهفرهنگ بشری به فعالیتهای گوناگونی تقسیم شده که در راههای مختلف پیش میرود وبرای رسیدن به هدفهای گوناگون میکوشد اگر خود را با مشاهدۀ نتایج این فعالیتها قانعکنیم-آفرینش اسطورهها،شعائر و اعتقادات دینی،آثار هنری،نظریههای علمی-غیرممکن است که بتوانیم برای آنها یک مخرج مشترک پیدا کنیم.
اگر اصطلاح«انسانیت»اصلا معنایی داشته باشد،این معنی آن است که،علیرغم همۀ اختلافها و تعارضهایی که میان صور مختلف آن وجود دارد،همۀ آنها برایرسیدن به یک غایت مشترک کار میکند.
چنانکه اشاره شده است،چنین سازمانی از واقعیت-های فرهنگ بشری پیش از این در علوم جزئی و خصوصی به وجود آمده است-درزبانشناسی،در تحقیق و مطالعۀ مقایسهای اسطوره و دین،و در تاریخ هنر.
همۀ اینعلوم در آن میکوشند که برای خود بعضی اصول و«مقولات»معین فراهم آورند که ازبرکت آنها بتوانند نمودهای دین و هنر و زبان را تحت نظم و ترتیب درآورند.