چکیده:
تفسیر اعتباریت ماهیت در نظر همه کسانی که قایل به اصالت وجود هستند، از جایگاه
ویژهای برخوردار است؛ زیرا در این تفاسیر، فاصلهای از عینیت ماهیات با وجودات خاص
خود تا سراب کلی بودن ماهیات وجود دارد و میتوان به سه تفسیر رسید که در هر تفسیر
نیز دو تبیین جزئیتر وجود دارند و حاصل آنها شش تفسیر برای اعتباریت ماهیت قابل
طرح و بررسی است:
1. ماهیت عین وجود است؛ همچون صفات حق که عین ذات حقند، و ماهیت با این اتحاد با
وجود، به عین وجود موجود میشود و ثبوت تحلیلی پیدا میکند.
2. ماهیت عین وجود است؛ همچون صفات حق، ولی با این اتحاد همچون وجود موجود نمیشود،
بلکه فقط موجود حقیقتا بدان متصف میشود.
3. ماهیت حد وجود است و همچون سطحوحجم، که نحوه وجودجوهرند، نحوهثبوتیوجود است.
4. ماهیت حد وجود است و همچون نقطه، که عدماست، هیچ نحو ثبوتی ندارد و صرفا جنبه
عدمی دارد.
5. ماهیت سراب است، ولی سرابی که ساخته محض ذهن باشد نیست، بلکه از تعامل ذهن و
نحوه موجودات حاصل میآید.
6. ماهیت سراب محض و ساخته صد درصد ذهن است و هیچ اثر و جای پایی در خارج
ندارد.
خلاصه ماشینی:
"اما در باب ماهیت چه؟ آیا میتوان گفت ماهیت به معنای دوم ـ که به نوبه خود میتواند به سه حیث نفادی، اندماجی و شأنی مطرح گردد ـ موجود است و یا حتی به معنای دوم نیز موجود نیست و سرابی بیش نیست؟ به عبارتی دیگر، کدام یک از حیثیات چهارگانه تقییدی بر ماهیت منطبق است؟ در اینجا است که به نظر میرسد همه حکما و اندیشمندان یکسان سخن نگفتهاند.
در اینجا پرسشی مهم رخ مینماید که پاسخ به آن میتواند دو نظریه را در ذیل این نظریه مطرح سازد و آن این است که اگر بگوییم نسبت ماهیت به وجود همچون نسبت صفات حق به ذات حق است، آنچه مسلم است این است که اطلاق وجود و موجودیت بر ماهیت و صفات حق به معنای دوم حقیقی است؛ اما آیا این عینیت صفات با وجود باعث نمیشود گونهای واسطه در ثبوت تحلیلی برای ماهیت و صفات حق به معنای نخست پدید آید؟ به تعبیر دیگر، اطلاق وجود به معنای نخست بر ذات حق و حقیقت وجود، مسلم و قطعی است، ولی آیا همان اطلاق به دلیل عینیت، در صفات حق و ماهیت نیز ظهور میکند و ذات حق و وجود اصیل، واسطه در ثبوت این اسناد میشوند، یا صفات حق و ماهیت هیچ گاه از اطلاق وجود به معنای دوم فراتر نمیروند و به هیچ نحوی به اطلاق وجود به معنای نخست راه نمییابند؟ آنچه از گفتار ملاصدرا در باب ماهیت میتوان فهمید، عدم ارتقا از سطح دو به سطح یک است.
»34 البته این عبارت با حیث سرابی مورد قبول مرحوم علامه بیشتر سازگار است، ولی در مواردی تعبیر ایشان از حد، حد ذهنی نیست، بلکه حد خارجی است: برای اینکه بدانیم آیا واقعیت عینی همان است که مفاهیم ماهوی از آن حکایت میکنند یا اینکه ماهیات تنها نمایانگر حدود و قالبهای واقعیتهای خارجی هستند و آنچه حکایت از ذات واقعیت و محتوی قالبهای مفهومی آنها میکنند، مفهوم وجود است که عنوانی برای خود واقعیت به شمار میرود و ذهن به وسیله آن، متوجه ذات واقعیت میگردد."