چکیده:
این مقاله، اشارتی موجز و مختصر است به جلوههای تابناک فضیلت نادر و یگانه امام علی در باب
بلاغت و فصاحت. ابعاد فضایل گسترده و بیکران امام، زایدالوصف است و هرچه گفتهاند و
نوشتهاند، اندکی از بسیار و مشتی از خروار. او مصداق و مظهر اتم انسان کامل و کون جامع، و جامع
اضداد و دارنده همه مراتب کمالات الهی و انسانی است.
آن حضرت، سرچشمه بلاغت و منشأ و خاستگاه فصاحت و قهرمان و ربالنوع کتابت و ترسل
و دبیری است، و بسیاری از بزرگان، چون شریف رضی، ابن ابیالحدید ـ شارح نهجالبلاغه ـ و
جاحظ ـ ادیب مشهور عرب ـ عبدالحمید و صابی، در آن اتفاق و اجماع دارند و اشارات کوتاه به
تأثیر کلام امام در شعر فارسی داشتهاند.
خلاصه ماشینی:
"اسب تازی برنشست و شاد تاخت خونبهای خویش را خلعت شناخت ای شده اندر سفر با صد رضا خود به پای خویش تا سوءالقضا مثنوی 1 / 4ـ193 مجو درستی عهد از جهان سستنهاد که این عجوز عروس هزار داماد است خوشعروسیست جهان از ره صورت، لیکن هرکه پیوست بدو، عمر خودش کاوین داد جمیلهایست عروس جهان، ولی هشدار که این مخدره در عقد کس نمیپاید حافظ دل درین پیرزن عشوهگر دهر مبند کاین عروسیست که در عقد بسی داماد است دیوان خواجوی کرمانی، ص 380 مده به شاهد دنیا عنان دل، زنهار که این عجوز عروس هزار داماد است اوحدی منه بر جهان دل که بیگانهایست چو مطرب که هر روز در خانهایست نه لایق بود عیش با دلبری که هر بامدادش بود شوهری بوستان سعدی، ص 270 این جهان در حلی و حله نهان گندهپیریست زشت و گندهدهان تو به نیرنگ و رنگ او مگرو سخنان مزخرفش مشنو صدهزاران چو تو به آب برد تشنه باز آورد، که غم نخورد چون از این گندهپیر گشتی دور دست پیمان بداری از پی حور سه طلاقش ده ارت هیچ هش است زانکه این گندهپیر شویکش است حیدری نیست اندرین آفاق دهد این گندهپیر را سه طلاق حدیقه سنایی، ص 470 او از بهر کمال بیبندی وز برای جمال خرسندی خوانده بر گنده پیری و میری سه طلاق و چهار تکبیری حدیقه سنایی، ص 254 کم ببیند مردم از جهان رحمت هرچند که بیش گرید و زارد این شویکش پلید هر روزی بنگر که چگونه روی بنگارد وز شوی نهان به غدر و مکاری در جام شراب زهر بگسارد وان فتنهشده ز دست این دشمن بستاند زهر و نوش پندارد آن را که چنین زنیش بفریبد شاید که خرد به مردم نشمارد دیوان ناصرخسرو، ص 253 ابیات بالا تلمیح و اشارت است به این کلام مولا ـ علیهالسلام ـ : «ألا و إن الدنیا دار غدارة خداعة تنکح فی کل یوم بعلا و تقتل فی کل لیلة أهلا و تفرق فی کل ساعة شملا» (18) (زنهار، که دنیا بسیار فریبکار و نیرنگباز است."