خلاصه ماشینی:
"آنچنانکه در فارسی باستان که یاد کردیم،در سنگنپشته هخامنشیان ارشتی بر Arshti-bara آمده،در اوستا نیز گذور Gadha-vara آمده و این صفت در گزارش پهلوی اوستا گذور Gadhvar شده و در توضیح هم افزوده گردیده: کوش کار په گذویش کرت Kush ka?r pa gadh vesh kart کسی که پیکار با گرز بیش کرد.
در میان یلان ایران چندین بار در اوستا از گرشاسپ که یکی از دلاوران خاندان سام است،نام برده شده و هماره با همین صفت و صفت گیسور(گیسو- فروهشته)یاد گردیده است.
پیش از آنکه بجنگ برود به دو برادر کهتر خود،کیانوش و پرمایه فرمود: بیارید داننده آهنگران یکی گرز فرمود باید گران پس از آمدن آهنگران: جهانجوی پر گار بگرفت زود وزان گرز پیکر بدیشان نمود نگاری نگارید بر خاک پیش همیدون بسان سر گاو میش بر آن دست بردند آهنگران چو شد ساخته کار گرز گران بپیش جهانجوی بردند گرز فروزان بکردار خورشید برز فریدون با چنین درفش و گرزی به پیکار ضحاک شتافت و میگفت: سرش را بدین گرزهء گاو چهر بکوبم نه بخشایش آرم نه مهر پس از آنکه بضحاک دست یافت: بر آن گرزهء گاوسر دست برد بزد بر سرش ترگ بشکست خورد خواست او را بکشد اما: بیامد سروش خجستهدمان مزن گفت کورا نیامد زمان بکوه اندرون به بود بند او نیاید برش خویش و پیوند او فریدون نیز چنین کرد و او را در کوه دماوند بزندان افکند.
در فرهنگهای فارسی هشت واژه یاد شده که همه بمعنی گرز است و گویندگان پیشین ما آنها را بکار بردهاند،از آنهاست گوپال-کوپال-لخت- لت-سرپاس-دبوس-یک زخم-میل."