خلاصه ماشینی:
"کار این قصهگویان آن بود که روایتهایی را که از دیگر قصاصان شنیده و به یاد سپرده بودند برای مردم و گاه در حضور بزرگان قوم و امیران نقل میکردند و بعضی از آنان یا خود به نوشتن آن قصهها میپرداختند و یا دفترنویسی داشتند که قصه را بتدریج که میشنید برشتهء تحریر درمیآورد،مثلا راوی داستان سمک عیار،صدقة بن ابی القاسم شیرازی و جامع و محرر قصه فرامرز بن خداداد بن عبد الله کاتب ارجانی بوده است6و همچنین است در قصهء فیروز شاه بن ملک داراب(-دار ابنامهء بیغمی)که راوی قصه مولانا محمد بن شیخ علی بن شیخ محمد مشهور به بیغمی و کاتب آن کسی بنام محمود دفتر خوان بوه است،و«دفتر خوان»بر کسی اطلاق میشد که داستان مکتوبی را در مجلس امرا و بزرگان میخواند و دیگران بدو گوش فرامیداشتند.
17اما این دسته تنها با مردم کوی و برزن کار نداشتند و فقط برای آنان داستانپردازی نمیکردند بلکه محل امنتر برای کارشان درگاه پادشاهان و امیران و مردم متمکن و مرفه و متفذان بود که معمولا در محافل انس آنان یا برای بستگان و زنان و فرزندانشان قصه میگفتند یا میخواندند و طبعا از موقعی که شاهنامهء استاد طوس صحنهآرای ادب فارسی شد بعضی از این طبقه اختصاصا یا متن شاهنامه را میخواندند(-شهنامهخوانان)و یا داستانهای قهرمانی را روایت میکردند(-در عهد ما نقالان).
پیداست که این قصهخوانان و شهنامهخوانان از روزگاران قدیم در ایران فعالیت داشتهاند و من دربارهء اینگونه کسان چه در کتاب خود بنام حماسهسرایی در ایران،و چه در جلدهای پنجگانهء تاریخ ادبیات در ایران و چه در مقدمهها و تعلیقات کتابهایی از قبیل دارابنامهء طرسوسی و قصهء فیروز شاه بن ملک داراب(-دارابنامهء بیغمی)و بختیارنامه و نیز در آغاز همین مقاله بدین موضوع اشاراتی دارم."