چکیده:
انسان مدرن برخلاف پیشرفت علمی و تکنولوژیکی سرسام آور، ناآگاه است. گاه نفع اندک را بر سود بسیار ترجیح می دهد و گاه نیز مانند آفریدگان نادان و ناآگاه، ضرر آشکار را بر نفع صحیح برتری می دهد! مگر نه این که خواستار حقوق و برخورداری هایی است که او را از مرتبه انسانیت خارج می کند و تا حوزه حیوانیت پایین می آورد؛ آن هم صرفا با این ادعا که پیرو عقلانیت آشکاری است که یگانه نشانه و مشخصه انسانیت است؛ ولی اگر به واقع ادعای این انسان درست بود، چگونه است که راه عقلانی ای که می پیماید، به نقیض مقصودش می انجامد؛ مگر نه این که می خواست به وسیله این راه، به استواری و پایداری بیشتری دست یابد؟ درحالی که به واقع دیده می شود که تنها به انحراف او می انجامد.
خلاصه ماشینی:
"حقیقت مکارم اخلاق و پیوندهای آن با دین منظور از طرح این پرسش نخستین و مهم اخلاقی ـــ چنانکه به بعضی اذهانخطور میکند ـــ ارائه و تحلیل آرای علمای اسلامی درزمینة ارتباط دین و اخلاق نیست؛ بلکه هدف ما، منحصرا پاسخگویی به این مسأله به شیوه فلاسفه است و این امر را از راه اشکالاتی ـــ که بر دعاوی اساسی متعلق به این مسأله در حوزة فلسفه غرب، بهویژه رویکردهای جدید آن ـــ انجام میدهیم؛ ازاینرو اگر ترکیب «مکارم اخلاق» را بهکار میبریم و به لفظ «اخلاق»بسنده نمیکنیم، به چند اعتبار است که مهمترین آن، این است که آن دسته از فلاسفة غرب که به بحث دربارة پیوند دین و اخلاق پرداختهاند، اساسا ارتباط میان اخلاق کریمه ـــ یا فضایل ـــ و دین، آنها را به خود مشغول کرده است، نه رابطة میان اخلاق بهمعنای عام آن با دین که شامل رذایل نیز میشود.
از آنجاکه ارادة خیر، ارادة عاقل (به عقل محض) است، فقط به افعالی تعلق میگیرد که بهشکل واجب و براساس املای عقل محض صورت گیرد و باید واجب باشد و هیچ امر عارضی در آن اعتبار نداشته باشد، هیچ توجهی به غرض محدود وجودنداشته باشد و هیچ مجالی برای تبعیت از غیر آن وجود نداشته باشد؛ بهاینمعنا که ارادة خیر، ارادهای است که بر مقتضای واجب، بهخاطر واجب عمل میکند؛ یعنی یگانه چیزی که او را به انجام واجب وامیدارد، صرفا احترام واجب است؛ بدینترتیب به فضل اصل «ارادة خیر»، بنای کاخ اخلاق از پایههای ایمان به خدا یا ارادة مطلق بینیاز میشود و به تعبیر «کانت»، چنین مینماید که اخلاق به اندیشة موجود مختلف با انسان و والاتر از او نیازی ندارد تا این انسان تکلیف خود را بشناسد؛ همچنین به سببی غیر از قانون خود نیازی ندارد تا از آن تبعیت کند… ازاینرو دربارة اخلاق [باید گفت] که مطلقا نیازی به دین ندارد؛ بلکه به فضل عقل ناب عملی، خوداکتفا است."