چکیده:
مقاله حاضر به این موضوع میپردازد که آیا اعلامیه جهانی حقوق بشر به رغم عنوانی که
یدک میکشد، میتواند جهان شمول باشد یا جهان شمول بودهاست؟ و در مقابل، آیا اسلام
توان ارائه حقوق جهانشمول را دارا است؟ و اساسا چه چالشهای عمومیای فراروی جهان
شمولی حقوق بشر وجود دارد؟
در پاسخ به این پرسشها باید گفت که با توجه به تکثرات فرهنگی و جهان شناختی، مراد
از حقوق بشر جهان شمول، حداقلی از حقوق است که هر انسان از آن جهت که انسان است از
آن بهرهمند میباشد و این همان چیزی است که در اسلام وجود دارد و همه انسانها از
آن برخوردارند. اعلامیه جهانی فراتر از این نگرش درجهت تعمیم و
تحمیل دیدگاههای جهان شناختی و معرفتشناختی همچون سکولاریسم، دموکراسی لیبرال و
آزادی لیبرالیستی و فردگرا گام برمیدارد و تکثر را فقط در این چارچوب میپذیرد؛
ولی در اسلام تکثر در قالب زندگی مسالمتآمیز در پرتو دو عنصر «حقیقت» و «نفی سلطه»
مورد پذیرش است. در پرتو اصل حقمداری که مبنای عقلانیت است، مفهوم انسان با آنچه
در اعلامیه مورد پذیرش است، مغایرت دارد؛ زیرا انسان فقط همان موجود دوپا و مستقیم
القامه نیست، بلکه هویتی مبتنی بر شعور و ادراک فراحیوانی دارد و بر اساس آن از
حقوقی افزون بر حقوق حیوانات برخوردار است. برخورداری انسان از کرامت انسانی مطلوب
اسلام است ، درحالیکه اعلامیه جهانی، انسانی را دارای کرامت میداند که زندگی و
ادراک او در سطح چارپایان بلکه پایینتر است؛ به بیان دیگر میتوان گفت که اعلامیه
حقوق بشر برای انسان حقوقی فراتر از آنچه اسلام برای حیوانات قایل است، تعریف
نکرده و به این سبب شان انسان را از جایگاه رفیع و متمایز انسانی تنزل داده است.
خلاصه ماشینی:
"راه جهانشمولی که اعلامیه برگزیده است، نفی کثرتها و پاککردن صورت مسأله و از بین بردن موضوع مورد نظر است؛ درحالیکه درواقع معضل اصلی این بود که با تعدد ادیان و مذاهب و با وجود متدینان و غیر متدینان چگونه میتوان به حقوق بشر جهان شمول دست یافت؟ پاسخ اعلامیه جهانی این است که نادیده گرفتن متدینان و تفسیر دین از انسان و اکتفا به تفسیری سکولاریستی از دین و تفسیری مادی از انسان برای دستیابی به حقوق بشر «جهان شمول» !
اسلام و تعدد فرهنگها: تکثر بر پایه عقلانیت حق مدار راهبرد اسلام برای ایجاد اتحاد در جامعه بشری بنا بر آنچه از آیه 64 سوره آل عمران برمیآید، تاکید بر معیارهای مشترکی است که مورد موافقت عام قرار دارد و نیز احترام به تکثرات فرهنگی که بر مبنای عقلانیت حق مدار است نه نسبیگرا؛ درحالیکه در حقوق بشر غربی، تکثر برپایه نسبیگرایی و عدم امکان دستیابی به حقیقت استوار است؛ به عنوان نمونه پیروان ادیان ابراهیمی به اتحاد حول کلمه واحدهای فراخوانده شدهاند که عبارت است از: توحید و پرهیز از شرک و نفی سلطه طلبی.
مسلمان و غیرمسلمان در حقوق شرعی متفاوت هستند و غیرمسلمانان از بسیاری حقوق رایج میان مسلمانان محرومند؛ اما در حقوق بشر همگی شریکند و اینطور نیست که اهل ذمه در قیاس با مسلمانان و مؤمنان، انسان درجه سه محسوب شوند؛ بلکه آنچه موجب این تفاوتها است، ایمان است و اسلام که علاوه بر حقوق انسانی شامل حال افراد میشود و ایمان نیز یک حقیقت امتیاز آفرین است، نه یک توهم نظیر آنچه در تبعیضات نژادی و قومی مطرح است."