چکیده:
اینکه آیا اطاعت از خداوند حق انسان است یا تکلیف او، از جمله مسائلی است که ذهن
بسیاری را به خود مشغول ساخته و زمینه بحث و بررسی در خصوص آن را فراهم ساخته است.
برخی اطاعت از خدا را تکلیف بشر دانسته، او را موظف به پی روی از احکام شرع
می دانند. اما برخی دیگر به «حق مداری» به جای «تکلیف محوری» معتقدند و انسان را
آزاد دانسته، تکلیف را با کرامت او ناسازگار می شمارند و از این رو، اطاعت از خدا
را به عنوان یکی از حقوق بشر قلمداد می کنند; حقوقی که بشر می تواند آن ها را
استیفا کند و یا از حق خود بگذرد و از استیفای آن ها صرف نظر نماید.
این مقاله در صدد بررسی دو عقیده مزبور است و تلاش می کند تا قول سومی از دل این
مباحث بیرون بکشد و پاسخی دیگر به پرسش مزبور ارائه نماید. اگرچه پاسخ جدید جمع بین
دو قول را نتیجه داده است.
خلاصه ماشینی:
"اما برخی دیگر به «حق مداری» به جای «تکلیف محوری» معتقدند و انسان را آزاد دانسته، تکلیف را با کرامت او ناسازگار می شمارند و از این رو، اطاعت از خدا را به عنوان یکی از حقوق بشر قلمداد می کنند; حقوقی که بشر می تواند آن ها را استیفا کند و یا از حق خود بگذرد و از استیفای آن ها صرف نظر نماید.
»([8]) بدین سان، حقوقی که حجیت خود را از چیز دیگری به دست نیاورده اند و پیش از آنکه قانونی وضع شده باشد وجود داشته اند، باید از آغاز آفرینش انسان همراه انسان بوده باشند، اگرچه کشف آن و نامیدنشان به «حقوق طبیعی» و نیز تبیین آن ها به آنچه امروزه از آن ها یاد می شود به زمان های متأخر باز می گردد.
تطورات حقوق طبیعی: اگرچه پیشینه حقوق طبیعی در حقیقت، به زمان آفرینش انسان باز می گردد; زیرا به اقرار همه صاحب نظران حقوق طبیعی به طبیعت و فطرت آدمی گره خورده و قابل جعل و وضع نیست و نشانه های فراوانی در قرآن کریم بر آن دلالت دارند، اما با صرف نظر از معتبر بودن حقوق طبیعی نزد خدا و ادیان آسمانی، آنچه در سیر تاریخی حقوق طبیعی موردنظر است، زمان آغازین اعتقاد یافتن بشر به حقوق طبیعی و هنگامه کشف آن می باشد.
نتیجه آنکه با توجه به آیاتی که آزادی انسان را به رسمیت شناخته و اجازه اکراه و اجبار آدمی را نسبت به پذیرش اصل دین و اطاعت و بندگی خدا به هیچ کسی نداده اند، روشن می شود که انتخاب مسیر زندگی و وبرگزیدن معبود از جمله اختیارات هر انسانی بوده، در زمره حقوق طبیعی او به شمار می آید."