چکیده:
در مقاله حاضر، مسأله «کلی طبیعی» از دیدگاه ابن سینا و غزالی مورد بحث قرار
گرفته است. دیدگاه ابن سینا در این مورد، گرچه ادامه نظریه ارسطو در مورد کلیات
است، اما از اصطلاحات، تبیین و طرح نویی برخوردار است و میتوان گفت نظریهای جدید
و بدیع است.غزالی در مورد کلی طبیعی، ظاهرا همان نظریه ابنسینا را قبول کرده است، اما
این با مجموعه عقاید وی سازگار نیست. در عبارات وی نیز گاهگاه ناهماهنگی و
ناسازگاریهایی دیده میشود.
خلاصه ماشینی:
"این بدان معنا نیست که طبیعت در خارج بنحو مجرد محقق است، زیرا اگر مثلا آنچه در خارج تحقق دارد حیوان مفـارق و مجرد باشد، دیگر نمیتوان آن را بر مصادیق متعدد خارجی حمل کرد و همة آنها را حیوان نامید (ابن سینا، 1960، ص204).
همانطور که در حیوان خارجی طبیعت حیوانیت تحقق دارد که نسبت به حیوان محفوف به عوارض و لواحق ماده از نوعی تقدم برخوردار است، عقل نیز صورت حیوانی را هم بنحوی میفهمد که با حدی واحد بر افراد متعدد منطبق است و این همان صورت عقلی حیوان است و از این حیث که با اعیان و افراد بسیار مطابقت دارد آن را کلی مینامد زیرا بر تمام صورتهای خیالی حیوان، یعنی تکتک صوری که با اشکال مختلف از حیوان در خیال انسان حاضر میشود، قابل انطباق است و حتی اگر آن صور به نحو بالفعل در خارج موجود نباشند، باز مشمول صورت عقلی حیوان خواهند بود.
نحوه وجود کلی طبیعیاگر کلی طبیعی در خارج وجود دارد نحوه وجود آن چگونه است؟ آیا در همه افراد بـه وجود واحدی موجود است و وحدت آن در افرادش، مانند وحدت نخی است که دانههای تسبیح را به هم میپیوندد؟ابن سینا در شفا متذکر میگردد که درست است که انسانیت در همه افراد انسان، مانند زید و عمرو یکی است، اما نه بدین معنا که وحدت عددی داشته باشد (ابن سینا، 1960، ص 198).
برای مثال انسانیت زید عینا نمیتواند در عمرو هم باشد، بلکه این معنای مشترک فقط در ذهن موجود است و وقتی حواس انسان در مواجهه با شخص زید قرار میگیرد اثری از آن در نفس منطبع میشود که همان صورت مجرده، یعنی بدون عوارض مخصصه زید است."