چکیده:
نوشتار حاضر مربوط به بررسی ارتباط دین و اخلاق و رد اتکای اخلاق بر دین است. نویسنده با سختی فراوان تلاش کرده، تا با تکیه بر مبانی فلسفه کانت، که اساسا هیچ اعتباری بر دین و عقل قائل نیست و قوانین اخلاق را صرفا اموری اعتباری و برگرفته از عرف و جامعه میپندارد، عدم استواری اخلاق بر دین را تبیین و اثبات کند!
خلاصه ماشینی:
"اما درباره قرائت حداقلی چه میتوان گفت: مطابق قرائت حداقلی اگر عقل دلیل روشن و استواری در تقبیح فعل الف داشته باشد، حکم عقل در آن مورد مقدم است و فرد دین باور باید متن مقدس را بر وفق یافتههای عقل مورد بازفهمی و تفسیر مجدد قرار دهد، اما نفس اینکه عقل دلیلی برای تقبیح فعل الف نیافته است، به تنهایی نشان نمیدهد که فعل الف اخلاقا مجاز یا نیک است.
یعنی اولا: اعتبار احکام اخلاقی یکسره مستقل از اوامر و نواهی الاهی است، ثانیا: عقل انسان میتواند و میباید مستقل از منابع دینی اصول و ارزشهای اخلاقی را کشف کند و ثالثا: اخلاقی زیستن نیز متوقف بر انگیزههای دینی نیست و نباید و یا دین و اخلاق نمیتوانند در سطوح مختلف با یکدیگر دادوستد ثمربخش داشته باشند.
زیرا کانت در نهایت نوعی قوانین دلبخواهی را در فلسفه اخلاق تبیین کرد و چون نویسنده در تبعیت از کانت است که به نقد ارتباط دین و اخلاق میپردازد، مبانی اخلاقی وی نیز نوعی پشتوانه دلبخواهی دارد و او نمیتواند با این اشکال نظریه حکم الاهی را رد کرده و فرضیه خود را به کرسی بنشاند.
تشخیص دین حق با اخلاق: نویسنده از طرفی قائل به اخلاق کانتی است که اولا کلی نیست و فقط برخی موارد جزئی را شامل میشود، در ثانی مطلق نیست بلکه نسبی است، و از طرفی عقلگرایی تجربی و در واقع تجربهگرایی عقل را، مبنای معرفت عقلانی میداند، ازاینرو اشکال چهارم وی بر نگرش حداکثری در تشخیص دین با اخلاق نادرست است؛ زیرا با توجه به مبانی کانتی، ایشان نیز به دلیل فقدان اصول کلی و مطلق عقل نمیتوان دین را با اخلاق حاصل از اصول جزئی و نسبی محک زد."