چکیده:
فرهنگنگاری و معجمنویسی، راهی مستقیم به فرهنگسازی و
گفتمانپروری دارد. در این نوشتار، یکی از تازهترین مجموعههای
فرهنگنگارانه نقد و بررسی شده است تا عذری به پیشگاه پیشینیان آورده
شود و هشداری برای پسینیان باشد. از آنجا که حوزههای علمیه، متولیان
رسمی و غیررسمی حمایت از کیان دین و ایمانیان هستند، جا دارد به
اینگونه آثار و زمینههای پیدایی آنها توجه بلیغ بذل نمایند؛ توجهی که نه
اساس سلبی، که بنیان ایجابی دارد؛ یعنی خویش، کمر همت بربندند و قلم
حمیت به دست گیرند و در مرزهای فرهنگ دینی، برج و باروهای بصیرت
برافرازند. همه فواید و برکات قلم، خلق انشاءهای ادیبانه یا ناز و کرشمههای
شاعرانه در عبارت نیست. فرهنگبانان را است که تیغ چوبین به کارزار نبرند
و از نخست بنگرند تا نگردد کار زار. در این نوشته، پارههایی از نواقص و
نقایص یکی از موسوعههایی را که دعوی انصاف و جامعیت نسبی دارد،
برشمردهایم تا نویسندگان و فرهنگگستران دینمدار، بیش از پیش، رسالت
خویش را در فرهنگنامهنویسی به یاد آورند.
خلاصه ماشینی:
"مگر آن سوی این جنگ تمام عیار، بیگانگان و جهانخواران نبودند و مگر همه عزت این مردم در رزم آن غیورمردان و همت آن شیرزنان تجلی نکرد؟ حال اگر در فرهنگنامهای که نام بسیاری از اعلام درجه چهارم و پنجم ایران و جهان، همچون فلان خواننده اپرا، در آن نقش بسته، هیچ نامی از بسیج و سرداران آن دفاع بیبدیل ملی و عملیات شگرف آن نیاید ـ به استثنای شهید همت ـ و حتی به بهانه آوردن نام مدخلهایی چون خرمشهر و سوسنگرد و هورالعظیم هم از آن نامها و نشانها یاد نشود، فرهنگسازان فرهنگنگار چه پیامی را به نسلهای پسین میرسانند؟ آنچه گفته شد، بر هنجار کاوشهای روانی است و نیز به تجربه سیر انفس در گذار سالیان پیاپی.
اکنون بهعکس آنچه در معرفی برخی اعلام دینی رفتار شده، جنبهای از کمونیسم نشان داده میشود که به جای خود و بر اساس نوعی تعبیر و گزارش، نادرست نیست؛ اما این مهمترین وجه آن مکتب نیست و البته وجهی است خوشایند که هرکس فقط با این معرفی از کمونیسم معرفتی یابد و از نوخاستگان نسل امروز باشد، شاید بپرسد: این مکتب خوب عدالتمحور کجا است تا هزار و یک مشکل ما را به دیگر سوی افکند؟ و این درست همان حکایت شصت سال پیش است که بسیاری جوانان ارزنده ما با چنین تصویر و تصوری از کمونیسم، به کام آموزههای اژدهاوارش درافتادند!"