خلاصه ماشینی:
"این جوان خراسانی که چند سالی بعد با نام دکتر شفیعی کدکنی, بحق به عنوان یکی از بزرگترین و مایه ورترین و نکته دان ترین استادان ادب فارسی (ادب به معنی گسترده واژه که تقریبا همه معارف فرهنگ اسلامی را فرامی گیرد) و نیز به عنوان یکی از گزیده گوی ترین و برجسته ترین شاعران امروزه آوازه یافت, آنچه را آن روز یافته بود, دست مایه مقاله ای ساخت که نخست در روزنامه خراسان و سپس در مجله خوشه ـ یکی از پرخواننده ترین مجلات آن روزگار تهران ـ منتشر شد, و به این گونه بود که راز یکی از شگفت ترین سرقتهای ادبی لو رفت, و شگفتی همگان و پیش از همه خود استاد شفیعی را برانگیخت که او با چه جرئت و جسارتی توانسته شمار فراوانی از غزلهای شاعری را که صد سال از چاپ دیوان او می گذرد به نام خود نشر دهد و شگفت تر این که چرا از ادیبان و داعیه داران آن روزگار کسی راز کار او را درنیافته است.
در روزگاری که سنت تهیه برگه و فیش به هیچ وجه وجود نداشته, ذهن اینان, در قلمرو شعر فارسی, مانند پیچیده ترین کامپیوترها کار می کرده است, و برای یک یک مواردی که پیش می آمده, شواهد بسیار دقیق و استوار عرضه می داشته اند, شواهدی که در هیچ جای دیگر ـ از قبیل کتب لغت و جنگها و سفینه ها و تذکره ها ـ نمی توان آنها را یافت و تنها یک حافظه قوی و محیط بر تمام ادوار شعر فارسی و تمام اشکال آن می تواند پاسخگوی آن باشد) این احاطه شگفت آور آنان بر شعر فارسی را که رد پای بسیاری از مضامین و ترکیبات حزین را در شعر دیگران نیز نشان می دادند بسنجید با داعیه داران دویست سال بعد که کسی بسیاری از غزلهای حزین را به نام خود نشر می دهد و هیچ یک از آنان سر در نمی آورند."