خلاصه ماشینی:
"مؤلف دو گزیده از کتاب های فوق را که در باب داستان آفرینش آدم است, ترتیب داده اند و نزدیک به 350 بیت از حافظ را ـ صرفا به دلیل اشتراکات لفظی و مضمونی ـ ملهم از آنها دانسته اند; در حالی که خود نیز گه گاه به مناسبت همان اشتراکات از متون دیگر, شواهدی ذکر کرده اند و این نشان می دهد که این گونه الفاظ و مضامین در متون دیگر نیز بسیار به کار رفته است; برای مثال در صفحه 86, از کشف الاسرار آورده اند: (اول با وی خطاب هیبت رفت.
برای مثال برچه مبنایی می توان از بیت زیر نتیجه گرفت که در آن حافظ و آدم یک نفر هستند؟ حافظ گم شده را با غمت ای جان عزیز اتحادی است که در عهد قدیم افتاده است (ص189) در کجای این بیت می توان قرینه ای مبنی بر این یافت که منظور حافظ از زاهد, ملایک هستند؟ ییارب آن زاهد خودبین, که بجز عیب ندید دود آهیش در آیینه ادراک انداز (ص204) هم چنین چگونه می توان از ابیاتی که حافظ در آنها از رند و رندی دم زده است, این گونه برداشت کرد که مقصود او آدم و صفت رندی اوست؟ در حالی که هنوز مجالی برای رندی آدم وجود نداشته است; یعنی زمانی این نکته مفهوم اصلی خود را می یابد که در مقابل آدم انسان های دیگری ـ نه ملایک ـ وجود داشته باشد تا رندی آدم در مقایسه با آنان سنجیده بشود وگرنه بی وجود آنان معیار سنجش رندی چه چیزی خواهد بود؟ مؤلف در صفحه 217 چنین اظهار کرده است که: (عرفان نازاهدانه یا رندانه حافظ البته چیزی نیست که در فضای فرهنگ زاهدنمای ما تاب آوردنی باشد) سؤال این است که عرفان چگونه می تواند معنا پیدا کند اگر در آن زهد وجود نداشته باشد, صفت زهد لازمه عارف است, اما آنچه که او را از صوفی و زاهد جدا _____________________________ 32."