خلاصه ماشینی:
به علاوه معلمان و استادانی که مهارتهای سواد رسانهای را کسب میکنند،میتوانند به اشاعه دهندگان اطلاعاتی تاثیر گذارتری تبدیل شده و فاصله میان برنامههای آموزشی و برنامههای اجتماعی را بردارند تا نهایتا به مصرفکنندگان(مخاطبان)منتقد و تیز بینی با تفکر انتقادی مبدل شوند (Angell,2005,P.
در بحث پیرامون سواد رسانهای میتوان پنج عنصر کلیدی را مورد بررسی قرار داد: نخست آنکه چه کسی(کسانی)پیامهای رسانهای را میآفریند؟دوم،چه تکنیکهای خلاقانهای بایستی جهت جذب مخاطب به کار رود؟سومین مورد اینکه افراد مختلف،چگونه پیامهای رسانهای را متفاوت از یکدیگر میفهمند؟چهارم آنکه چه دیدگاهها،ارزشها،و شیوههایی از زندگی در یک پیام رسانهای نشان داده شده یا از قلم افتاده است؟و سرانجام در پنجمین پرسش مطرح میشود که چرا یک پیام فرستاده میشود؟ (به تصویر صفحه مراجعه شود) در ارتباط با پرسش نخست،بایستی ایده«هویت»را در بحث رسانهای بررسی کرد.
مفهوم اساسی نهفته در پرسش دوم نیز ناظر به این نکته است که پیامهای تولید شده در این رسانهها با استفاده از زبان خلاقانهء توام با قواعد خاص خود اشاعه مییابد.
تشابه برجسته دیگر میان این دو جنبش آن است که هر دوی آنها قادرند خود را با برنامههای آموزشی موجود،منطبق سازگار کنند؛بنابراین میتوان گفت که استادان هنرهای کلامی،مطالعات اجتماعی و حتی ریاضیات نیز میتوانند برخی از جنبههای سواد رسانهای و معناشناسی کلی را به نحوی مطلوب آموزش دهند.
تاینر نیز در سال 1991 خاطر نشان ساخت:«از آنجا که آموزش رسانهای با طبیعت باز آفرینانهء تلویزیون در ارتباط است،بنابراین برنامههای مهارت تفکر انتقادی نیز،باید با این ویژگی انطباق داشته باشد" (Tyner,1991) .