خلاصه ماشینی:
"بدون استفاده از دورن بینی[ تک گویی شخصی]،خویشتن نگری یا هرگونه گفتگویی با دیگران[که روشهایمرسوم در ادبیاتاند]،بدون به کار گیری بازیگری با چهره[یهمانند تآتر]و حتی بدون توجه به اشارات رفتار گرایان درروان شناسی در باب زنجیرۀ بازتابها فقط با استفاده ازدور بینی خنثا چنین حالت انسانی با تمام جامعیت آنفراچنگ آمده است.
اگر هر عمل را پرسشی در نظر بگیریم،پاسخها همان اعمال مقتضی خواهد بود؛و این دعوت بهرهایی است؛مجاهدتی است که از طریق آن فیلم ساز ما را بارویدادی انسانی و تمامیت آن،رویارو میکند و ما با دوریجستن از اظهارنظر و تحلیل خویش،حس بینندگی را ازدست میدهیم و نزد بازیگران هشیاری در عمل کردن ناپدیدمیشود.
این آگاهی هرگز برای استخراج یک سرانجام نهایینهادینه نشده است،بلکه ادراک میتواند همواره تفسیریباشد و صبغۀ معیارها و نظریات شخصی را بخورد؛ازاینرو،جهان بینی شخص،دقیقا شبیه خود جهان واقعیاست؛و چنین نتیجهای یک ابهام بنیادین است.
فیلم پاگلیرو به نام انسانی شهرنشین میشود تصویر منحصر بهفرد از همۀ آن چیزهایی است که تاکنون درباره واقع گراییپدیدار شناختی گفتهایم؛و در ضمن جوانب با ارزش دیگریهم دارد.
اگر این طور به نظر میرسد که جهان آنان،کمتر انگدیدگاهشان را خورده است،بیگمان بدین خاطر است کهدغدغۀ انتخاب داشتند،یا آن که انتخاب برای آنها در سطحدیگری مطرح بود.
گسترۀ معناهای قابل حصول در واقع گرایی پدیدار شناختیبه وسعت واقعیت انسانی است و از هرگونه امر پیشینیاجتناب میکند؛درعوض،تا هنگامی که پرسشی به منظوردستیابی به نتیجه هست،معانی نیز باقی هستند.
ینوشتها: (1)بازن در پاسخ به کتاب عصر رمان امریکایی نوشته کلود-ادمندماگنی که مدعی انکار تأثیر فیلم بر رمان بود،در مجلۀ اسپریت 1948خاطر نشان کرد که واقع گرایی ایتالیایی،معادل سینمایی رمانامریکایی است."