خلاصه ماشینی:
"از نگاه بسیاری از روشنفکران اقتباس از رمان یا نمایشنامهای بزرگ بیشک به لکهدار کردن اثر اصلی میانجامد-این نقطهی مقابل ادعای رایج مبتنی بر آن است که چنین اقتباسهایی دست کم اثر را به آنهایی که بههرحال هرگز نخواهند خواندش عرضه میکند و اینکه میزان فروش آثار ادبی اقتباس شده پس از نمایش فیلمشان حتما بالا میرود.
با توجه به اینکه آنها برای دریافت پذیرش عمومی ناگزیر از تلاشی شاق هستند،پس چرا اینقدر بر اقتباس اصرار دارند؟چرا فقط از فیلمنامهها و نمایشنامههای تلویزیونی اصیل استفاده نمیکنند؟ آشکارترین پاسخ این است که تهیهکنندگان آثار هنری پرهزینه مثل فیلمها و برنامههای تلویزیونی،امیدوارند با استفاده از اثری آشنا،سودآوری کارشان را تضمین کنند.
9در بسیاری از موارد،اقتباسها از آنرو جذاب میشوند که این کمپانیها از پیش حقوق روایتهای متعدد [از یک اثر]را به دست آوردهاند که پیشتر در رسانهای تولید شده اما حالا امکان چرخشش به رسانهای دیگر فراهم شده است.
در هر دو مورد،اقتباس چند سال پس از نسخهی اصلی ساخته شد،و این نیاز بیشتری به سریالسازی*و هم دنبالهها در هر دو رسانه را نشان میدهد انتقامجویان،که در اصل از روایتهای تک به تک و خودبسنده تشکیل شده بود،تبدیل به فیلمیشد که آشکارا راه را برای یک دنباله باز گذاشت-که چنانکه بعدها مشخص شد،امید عبثی از سوی تهیهکنندگانش بود.
دلیل این گرایش تازه چه بود؟یک امکان به سادگی آن است که صنعت فیلم در اواخر دههی شصت با بحرانی مواجه شده بود و راهکارهای جدیدی را برای جلب دوبارهی مخاطب آزمایش میکرد.
موفقیت ماتریکس (9991)منجر به ساخت دو فیلم دیگر شده،که آنها هم فعلا همزمان فیلمبرداری میشوند-این همان راهکاری است که رابرت زمه کیس برای فیلمهای دوم و سوم از سریال بازگشت به آینده به کار بست."