خلاصه ماشینی:
"وضعیت رئالیسم جادویی،محبوبیت جهانیش و چگونگی استفاده از این اصطلاح در نقد ادبی، همه قابل بحثاند زیرا در همان زمان که برخی آن را یک سبک ضد استعماری شاخص به حساب میآورند که اجازه میدهد صداهای ناشنیده اقوام و مالتها از میان جریانهای اصلی به گوش برسد،دیگرانی هستند که انگ بدوی گرایی به این سبک میزنند و مانند آن چه ادوارد سعید و پیروانش دراباره شرق گرایی میگویند،این سبک را متهم میکنند که سرزمینهای مستعمره و آداب و رسوم شان را به تصورات ذهنی دلفریب و غریب(اگزوتیک)تقلیل میدهند.
از آن جا که درون مایهی آثار رئالیسم جادویی را غالبا اسطورههای بومی یا باستانی،افسانهها و تجربههای فرهنگی تشکیل میدهند و در حوزه تکنیکهای روایت نیز به سنتهای ادبی ای وامدار است که برای تعریف رویدادهای غیر واقعی به کار میروند،نوعی بدوی گرایی(پریمیتیویسم)داستانی در این آثار دیده میشود.
رئالیسم جادویی آمریکای لاتین برای ساختن «یک پل یک طرفه از فرهنگ شفاهی»،رها شدن از نفوذ قدرتمند شیوه کار پنتیر که در عکس العمل به سور رئالیسم اروپا شکل گرفته را بسیار دشوار مییابد روبرتو گونزالس اچوار این بحث را ادامه میدهد:«گفتمان مردم شناسانه در داستانهای بومی که به نحو نوستالژیکی به دنبال بازیابی گذشته باستانی است به جای اینکه بهطور خالص اسطورهای باشد،در حد یک نقد اسطورهای چند پاره باقیمانده است.
» چنین به نظر میرسد که موریسون و فوئنتس در عین حال که از پذیرفتن اصطلاح«رئالیسم جادویی»سرباز زدهاند،هردو برای بازپنداری تاریخی و دوباره در رویا دیدن گذشته از طریق تبدیل جادویی آن به آینده،از رئالیسم جادویی استفاده موثری کردهاند و این استفاده آنها را در ردیف دیگر نویسندگان رئالیسم جاویی قرار میدهد."