چکیده:
در این نوشتار دلالت سیاسی یکی از مفاهیم اصولی و اساسی در دیانت یهود مورد بررسی قرار گرفته است:مفهوم عهد.اگر بپذیریم که هر قوم و آیینی در تحلیل نهایی براساس سنت ویژه خود به ترسیم طرح موردنظر خودیش از سیاست و جامعه میپردازد و یا دارای سنتی است که دربرگیرنده مفاهیم محوری گوناگونی است که در شکل دین به چارچوب تفکر سیاسی و اجتماعی آن قوم مدخلیت دارد،میتوان گفت این سنت در آیین یهود مبتنی است بر مفهوم اساسی عهد.ناظر به تنظیم رابطه خدا با انسان،ساماندهی نهادها و سازمانهای اجتماعی و رابطه آدمیان با یکدیگر در عرصه جامعه،تعریف عدالت و خیر.گو اینکه در بدو امر تأثیر دوران ساز برای یهودیت و یهودیان همانا هویتبخشی به انسان است.
خلاصه ماشینی:
"بدین ترتیب،عهد به مثابه قانون اساسی قوم یهود از یک سو بر حق انسان برای تعیین سرنوشت خود تأکید و تمرکز میورزد و از سوی دیگر،معطوف به شرط رضایت سه نهاد خدا،مردم و پادشاهان یا انبیا در پیریزی ساختهای اجتماعی و سیاسی و تفویض قدرت است و بالاخره در خود عهد-که در تمام کتب مقدس عبری به کرات یادآوری میشود-کانونهای قدرت در جامعه یهودی تعیین و معرفی میگردد.
»91در مجموع،تاریخ قوم یهود بیانگر این نکته مهم سیاسی است که محدودیت ایده میثاق برای آنان چنان بود که علیرغم تضیقات فراوان،تمهیدات فراوانی برای حفظ و اعمال این مکانیسم در اداره امور اجتماعی جماعت خود به کار میبست؛گو اینکه بنا به مقتضیات مکانیسمهای مذکور میتوانست از زمانی/مکانی به زمان/مکانی دیگر متفاوت باشد،اما مهم این است که همه برمبنای ایدهمحوری عهد و ضرورت عمل و پایبندی بدان صورت میپذیرفت.
سیاسی بودن این مفهوم در تبدیل قوم پراکنده و تشتت یهود به ید واحدهای تبلور مییابد که به واسطه هویت جدید خود به کشمکش سیاسی با قوم حاکم قبطیان برای رهایی از انقیاد میپردازند و بعد از سکنا گزیدن در سرزمینهای موعود و هدم اقوام مشرک پادشاهی خاص خود را تشکیل میدهد و اخلاقی بودن این مفهوم در این معنا تجلی مییابد که آحاد این قوم از یک سو با تقید به ایده توحید از آلودگی به هر شرکی تبری جسته،با تخلق به اخلاق خداوند به نفی هرگونه استبدادی در روابط میان خود میپردازد،زیرا خداوند با«میثاق»به تحدید قدرت مطلق خود و اثبات آزادی آنان پرداخت،گو اینکه بهای این آزادی نیز از جانب خدا اهتمام قوم یهود به تهذیب روحی-اخلاقی است."