چکیده:
اسفار اربعه نام کتابی است که صدرالمتألهین نگاشته است; کسی که او را «رئیس حکما و فلاسفه الهی» لقب داده اند. این کتاب از چنان عظمتی برخوردار است که بسیاری از حکما و علمای بزرگ از درک آن ابراز عجز کرده اند. بالتبع، ترجمه آن کار ساده ای نیست. این کار به سه امر وابسته است: 1. آشنایی کامل با زبان علمی عربی; 2. آشنایی کامل با فلسفه اسلامی و تاریخ فلسفه اسلامی، بخصوص آشنایی کامل با فلسفه صدرائی و توانایی کشف رموز و اصطلاحات آن; 3. ذوق عرفانی و آمادگی روحی خاص. در غیر این صورت، نباید وارد این میدان شد. این مقال به نقد و بررسی کتاب ترجمه اسفار اربعه، اثر محمد خواجوی می پردازد. این اثر نه تنها نتوانسته است معانی عالی و زیبای اسفار را منتقل کند، بلکه به عکس، جملات مغلوط و درهم، خواننده را از اصل کتاب دور می کند.
خلاصه ماشینی:
"» (ص 131) معنای جمله درک نشده و به همین دلیل، ترجمه ذیل متولد گردیده است: «باید دانسته شود براهینی که دلالت بر این مطلب ـ که از اصول مباحث الهی است ـ دارند، فراوان است، ولی کامل کردن تمام آنها موقوف است بر اینکه حقیقت واجب تعالی عبارت است از: وجود بحت و نابی که قائم به ذات خودش بوده و از آن تعبیر به "وجود متأکد" می گردد.
» (ص 280) متن فوق تبدیل شده است به اینکه: «در اینجا باید دانسته شود که: معنای گفتار آنان که: کلیات جواهر جواهر است، این نیست که معقول از جوهری که توصیف می شود در ذهن باشد و دارای محل و بی نیاز از آن; چون گاهی صورت های جواهر عقلی از آن زایل شده و بازمی گردد، و این صورت ها به گونه ای هستند که گاهی در خارج "لا فی موضوع" یافت می شوند و گاهی در ذهن "فی الموضوع"; مانند آهنربایی که در مشت باشد، آن گاهی آهن را می رباید اگر در خارج مشت باشد ـ و گاه دیگر نمی رباید ـ اگر در مشت باشد...
ترجمه صحیح این گونه است: «در اینجا، باید دانست معنای سخن حکما که می گویند: "کلیات جواهر جوهرند"، این نیست که جوهر معقولی که وصف می شود به اینکه در ذهن است و محلی دارد مستغنی از آن، چنین باشد که گاهی صورت جوهر عقلی از آن زایل می شود و سپس بازمی گردد، و این صورت ها به گونه ای باشند که زمانی در خارج، "لا فی موضوع" یافته شوند و زمانی در ذهن، "فی الموضوع"; مانند آهنربایی که در کف دست قرار دارد و این گونه است که وقتی در خارج کف دست است آهن را جذب می کند و زمان دیگر که در کف دست باشد جذب نمی کند."