چکیده:
موضوع احیاگری، که به عنوان تلاش برای بدعت زدایی از دین، زنده کردن و زنده نگاه داشتن فکر دینی است، از دیر باز مورد توجه
دین شناسان و متفکران بوده است و همهی ادیان جهان به نحوی آن را در تاریخ خود تجربه کردهاند. مقولهی احیاگری در دنیای اسلام
نخست در قالب حمایت از سنت در برابر بدعت آغاز گردید، به طوری که امام حسین علیهالسلام هدف اساسی از قیام خویش را احیای سنت و
نابودی بدعت اعلام کرد. پدیدهی احیاگری در کشور ما دو خاستگاه متفاوت دارد؛ یکی جریان برخاسته از روشنفکری و دیگری جریان
برخاسته از عالمان دینی.استاد مطهری یکی از مهمترین احیاگران و مصلحانی است که از جریانعالمان سنتی برخاسته است. در این نوشتار، نگارنده کوشیده است تا توصیفی دقیق از احیاگری استاد مطهری و اصول و مؤلفههای آن
ارائه نماید. در این راستا ابتدا مقدمهای کوتاه در خصوص اهمیت و ضرورت احیاگری و پیشینهی آن عرضه شده است. پس از آن
حرکت احیاگری اقبال، به عنوان کسی که احیاگری وی مورد عنایت و توجه استاد مطهری بوده است، تبیین، و در ادامه ارزیابی استاد
مطهری از احیاگری اقبال ذکر شده است. نگارنده در بخش بعدی مقاله، که به توصیف و تبیین نظریهی استاد مطهری در خصوص احیای
تفکر دینی اختصاص دارد، مباحثی مانند ابعاد احیاگری (احیای مفاهیم دینی، تأسیس کلام جدید و پاسخ به شبهات نو) اهداف احیاگری،
نشانههای احیاگری و آسیبشناسی احیاگری را مورد بحث قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
"ایشان بر همین اساس دربارهی سرنوشت بزرگترین جنبش احیاگرانهی قرن حاضر، یعنی حرکت امام خمینی قدسسره معتقد است که انقلاب ایران اگر در آینده بخواهد به نتیجه برسد و همچنان پیروزمندانه به پیش برود، باید باز هم روی دوش روحانیت قرار بگیرد، بنابراین اگر این پرچمداری از دست روحانیت گرفته شود و به دست روشنفکران بیفتد، در زمانی نه چندان دور، اسلام به کلی مسخ میشود؛ چرا که روحانیت باید حامل فرهنگ اصیل اسلامی باشد (مطهری، 1362 ، 184).
اهداف کلی احیاگری از دیدگاه استاد مطهری، هر نهضت احیاگرایانهای علاوه بر اهداف جزئی، که وابسته به شرایط زمانی و مکانی است، باید دارای اهداف کلی نیز باشد، ایشان با استفاده از خطبهی مشهور امام حسین علیهالسلام در موسم حج، اهداف کلی احیاگری و اصلاح طلبی در جامعه اسلامی را در چهار محور خلاصه میکند: 1 ) باز گرداندن نشانههای محو شدهی راه خدا (که جز همان اصول واقعی اسلام نیست) به جامعه و از میان برداشتن بدعتها و جایگزین کردن سنتهای اصیل، و در یک کلام بازگشت به اسلام نخستین.
به نظر شهید مطهری، یکی از نقصهای حرکتهای احیاگرایانهی صد سالهی اخیر، که به رهبری روحانیت شکل گرفته است، ناتمام گذاشتن آن است: متأسفانه تاریخ نهضتهای اسلامی صد ساله اخیر، یک نقیصه را در رهبری روحانیت نشان میدهد و آن این که روحانیت نهضتهایی که رهبری کرده تا مرحلهی پیروزی بر خصم ادامه داده و از آن پس ادامه نداده و پی کار خود رفته و نتیجهی زحمات او را دیگران و احیانا دشمنان بردهاند (همان، 92)."