خلاصه ماشینی:
"آلکسیس شوهر النی،نماد هنرمندان سیاری است که از سیاست زدگی و توطئه پروری سالهای میانی قرن بیستم به ستوه آمدهاند،او اگرچه در عشق پای بند و در هنر شیفته و واله است، اما از ناتوانی ذاتی هنرمندان روشنفکر در تغییرات اجتماعی رنج میبرد و سرانجام بی آنکه رنج و درد النی را به درستی درک کند و به درمان آن برآید،جلای وطن میکند.
هلن که در تصادف کشته میشود و جان شوهرش که کارمند بخش امداد سازمان ملل است و عازم بالکان جنگ زده شده است،هردو به یک سهم در این روایت سیال و شاعرانه شریکاند و با اینکه دیگر قرار نیست یکدیگر را ملاقات کنند،دائما در رویا و خیال به هم میپیوندند،عشق میورزند،جر و بحث میکنند و از هم میرنجند.
معلوم نیست چرا فیلمساز قصد دارد،به دل این تراژدی ساده و رومانتیک،وجوه اجتماعی و رئالیستی یک جنگ گمنام و پر از خشونت و سردی را تزریق کند(به راحتی میتوان شغل جان را زیر سؤال برد و شغل نزدیکتر و ملموستری برایش متصور شد)به علاوه هیچ دلیل موجهی برای اختلافات و خودخواهیهای زن و شوهر در فیلم ارائه نمیشود.
تصاویر پرکنتر است و بسته داخلی با حجم نوری پایین و رنگهایی سرد در فصول لندن،در تقابل با لانگ شاتها و طبیعت زیبا اما هراس آلود سرزمینهای جنگ زده،انتخاب آگاهانهای از سوی فیلمساز است که به جز در میانه فیلم(به دلیل تدوین پرشتاب و منقطع دو جریان موازی و البته حوادث فرعی که بر جان میگذرد)حسی متوازن از یأس و اندوه را در تماشاگر برمیانگیزد."