خلاصه ماشینی:
"16عکس این حالت را نیز میتوان گفت و آن،بهرههایی است که یونگ یا فروید از ادبیات بردهاند(توضیح اینکه یونگ چون برای اثبات نظریهاش دربارهء ناخودآگاه جمعی نمیتوانسته از ابزار و شیوههای علمی و آزمایشگاهی بهره بگیرد به مطالعهء زندگینامه و آثار نابغههای هنری و ادبی پرداخته تا شاید شیوهء الهامگیری آنان را از ناخودآگاه و جرقهء فکر اولیه در ذهن و روحشان بهتر بشناسد.
18 عکس این حالت را نیز میتوانی دریابی،یعنی تأثیر عرفان بر ادبیات: «با گسترش شعر صوفیانه است که رمز داخل ادب فارسی میشود و مجموعهای از تصاویر رمزی بدینگونه در شعرهای صوفیه جلوه میکند.
تفاوت استعاره با نماد این است که استعاره با ارادهء آگاهانهء استعارهگو ساخته میشود تا ذهن مخاطب را به قصد تعلیم و آموزش از معنای ظاهری بگذراند و متوجه یک معنی مشخص باطنی کند.
سه مثال عینی و محسوس به ذهن من رسیده که تصور میکنم هر وقت این سه مثال را به خاطر بیاوری تفاوت بین تمثیل(و نیز استعاره)را با نماد تا حد زیادی درمییابی: مثال اول تمثیل(و استعاره)سازی مثل این است که کسی قطعهای از عکس و تصویر روشن و واضح خودش را تکثیر کند و به دست تو،من و دیگران بدهد.
در این نوع نماد هم رابطهای ذاتی بین دال و مدلول نیست،چرا که ممکن است همان شهر برای شخص دیگری مظهر شادی و یا حالت دیگری باشد.
اما اینکه موقع به کار بردن آتش کدام یک از این دو معنی متضاد به ذهن متبادرمیشود،از یک طرف بستگی به نوع مطرح کردن نماد دارد و از طرف دیگر مشروط به حال و مقتضیات مخاطب است."