خلاصه ماشینی:
همانگونه که تجربیات افراد از منطقه و نوع زندگی در ایجاد فرمهای رمانتیک انگلیسی سیسم ود،در کانادا نیز عناصری خاص شکل دهندهء ادبیات ملی بود.
درحالیکه در آثار مذکور،تصویری کلیشهای از یک ادبیات مردمی ساده و مبتنی بر طبیعت-که تا زمان ما نیز ادامع دارد-شاخص مینماید،نویسندگان دیگر بیشتر،واقعیات اجتماعی کانادا را مدنظر قرار میدهند.
پیشتاز آن نیز هاگ مکانان(1990-1907) بود که در رمانهایش نه تنها فقدان یک سنت روایی خاص کانادایی را برای نخستین بار نشان میدهد بلکه میکوشد با انتخاب موضوعاتش لزوم این سنت را به اثبات برساند.
رمانهای ربرستون دیویس(متولد 1913)از یک سو به گونهای طنزآمیز برای قشر شهرستانی جنوب اونتاریو،سهمی در تاریخ فرهنگی بین المللی قائل میشود و از سوی دیگر تحت نفوذ نظریهء کهن الگوهای یونگ،امور تصادفی را اموری قانونی-که اصلی اسطورهای آنها را پیش میبرد-نشان میدهد.
یکی از برجستهترین نویسندگان کنونی یعنی رابرت کروئچ (متولد 1927)مانند بسیاری از معاصرانش که همزمان نویسندگان و منتقدانی مکتب دیده بودند،به این اشاره میکند که ادبیات کانادایی بدون رویارویی با یک مدرنیسم آشکار،یکسره از قرن ویکتوریایی نوزدهم به پست مدرنیسم گام نهاده است.
شاخص این امر،توصیف ادبی موقعیت اقلیتها از پایان سالهای دههء چهل در آثار نویسندگان یهودی-کانادایی مانند هنری کرایزل (1991-1922)است که سرنوشت مهاجران را تشریح میکند («مرد ثروتمند»1948).
در آغاز قرن بیستم رمان بخش فرانسوی کانادا که تقریبا زندهترین نوع ادبی عصر بود،راه طولانی تغییر و تبدیل شیوهء زندگی روستایی و بومی را به سوی درگیری،با واقعیتی که شهری و صنعتی شدن ویژگی آن است،پشت سر میگذارد.