خلاصه ماشینی:
"در این صورت میتوانیم اینچنین بگوییم:«اول اینکه ترجمه،نکتهای غیراز شناخت زبان بوده و مترجم باید زبان مبداء را بشناسد و لازم نیست ادیب باشد یا مثلا بتواند به زبان فرانسه شعر بگوید تا ترجمه کند.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) قادری:من شاید طرفدار افلاطون هستم که میگوید ما مدام در حال ترجمه هستیم،چه،متنی پیشرو داشته باشیم و چه نداشته باشیم دهقان:یعنی از کجا میشود فهمید یک مترجم به زبان دوم و غیرماردیاش مسلط است و کاملا تمام واژگان آن را برای ترجمه میشناسد؟ علیزاد:از خیلی چیزها.
دهقان:مساله وفاداری به اصل متن امکانپذیر هست یا نه؟اگر فرض بر این باشد شما متنی انگلیسی را ترجمه میکنید که این متن آلمانی بوده است؛آیا در روند ترجمه نسبت به متن اصلی وفادار خواهید بود؟آیا پروسه ترجمه آلمانی به انگلیسی درست جلو رفته است؟!آیا وفاداری یعنی اینکه واژه به واژه ترجمه شود؟!واژههایی که بار معنایی دارند چگونه ترجمه میشوند؟ مودبیان:این وفاداری از سطوح کاملا مختلف«عوامانه»مطرح میشود.
دهقان:منظورم این است که آیا یک فرهنگ را باید به همان شکل ترجمه کنیم یا جایگزینی برای معادل فرهنگی آن فرهنگ خودمان قرار بدهیم؟آیا این معادلگذاری وفاداری است؟ قادری:حقیقتش من شاید طرفدار افلاطون هستم که میگوید ما مدام در حال ترجمه هستیم،چه،متنی پیشرو داشته باشیم و چه نداشته باشیم.
دهقان:آیا لازم است مترجم زندگی کامل نویسنده را بشناسد و شرایط سیاسی، اجتماعی،اقتصادی و هنری آن دورهای که نویسنده زندگی میکرده،بداند؟و آیا نمایشنامه را به روز باید ترجمه کرد یا فضای آن دوره را حفظ کرد؟ علیزاد:تا جایی که به تجربه من مربوط است،شخصا سعی میکنم خود نویسنده را بشناسم."