خلاصه ماشینی:
"اما کسانی که تاریخنگاری میکنند و موضوع را دنبال میکنند چند چیز را میبینند؛این که چه پرفورمنس آرت ببینیم،چه آرت پرفورمنس-که در کنار هم رشد کردند-هر دو یک نظر داشتند و آن این بوده که رابطه و فاصلهء بین مخاطب و اجرا کننده را کم کنند و توجه به اینکه این موضوع در تئاتر چه معنی میدهد و در هنرهای تجسمی چه معنی خواهد داشت.
این افراد در ایجاد پرفورمنس به صورتی که امروزه به آن میپردازیم تاثیر گذاشتند که هنوز دارد تغییرات خودش را اعمال میکند که یکی؛کم کردن فاصلهء مخاطب با اجراکننده و دومین چیز، که تحتتأثیر اتفاقات دههء 60 و مسایل سیاسی و اخلاقی است،یک آرمانگرایی یا آرمان شهریای است که میگوید مرزهای هر هنر شکسته شود و آن چیزیکه هر هنر را محدود میکند،باید مرزهایش شکسته شود.
در تئاتر هم شانس و احتمالات وجود دارد و اینکه در رابطه با اجراگر،متن اولیه و مخاطب چگونه (به تصویر صفحه مراجعه شود) خواهد بود؟ کامیابی:در مورد شکستن مرز هنرها میدانید که در اروپا،هنرهای نمایشی سه نوع بودهاند،هنرهایی که بیشتر اشراقی بوده و معمولا در کاخها اجرا میشدند،اول تئاتر بود،دوم اپرا و بعد باله.
آیا در لحظهء ورود تماشاگران به سالن نمایش،جدایی نور سالن و صحنه تاثیر دارد؟و آیا اینکه اجرا پس از پایان یافتن متن نمایش روی صحنه تمام میشود یا میتواند بعد از آن هم ارتباط بازیگر و مخاطب در بیرون ادامه پیدا کند؟شاید توجه به این نکات است که همهء این مجموعهها با تکیه بر پیشرفتها یا تفکرات فکری،فلسفی و فیزیکی بتوانند تاثیری روی گسترده کردن ابعاد تئاتر بگذارند."