چکیده:
مرتبط ساختن فناوری به فرهنگ-فعالیتی تحسینانگیز،اگرچه گذرا-سابقهای طولانی و غنی دارد.پژوهشگران و سیاستگذاران دستکم در طول دههها با نگرشهایی که فناوری را یک ابزار صرفا تکنیکی دانستهاند،مخالفت کردهاند و به طرفداری از نگرشهایی که فناوری را با فرهنگ مرتبط میدانند،برخاستهاند،البته نکته مهم این است که رابطهء بین فرهنگ و فناوری همان قدر که یک مسألهء نظری است یک وظیفه توصیفی است،و پژوهشگران فناوری غالبا از قالب عینی و ملموس فرضیات نظری خودشان ناآگاه هستند.1
خلاصه ماشینی:
"بنابراین،این مسائل،همچنانکه بحث زیر نشان میدهد،به وسیلهء آنچه که چهار زمینهء مهم مطالعات فرهنگی مینامیم در حال تغییر هستند:قابلیت ایجاد تمایز (Agency) ؛تبارشناسی، هویت سیاست و قدرت؛و فضای اجتماعی و مسائل مادی (اقتصادی)هریک از این عوامل برای درک رابطهء بین فرهنگ و فناوری نوین رسانهای کاربردها و معانی مهمی دارند.
خوانندگان ممکن است به این نکته اشاره کنند که ما گاهی اوقات از شخصیتها (مانند برونو لاتور و لنگدون وینر)از مطالعات اجتماعی فناوری (SST) با دیدگاههای مربوط به علم،فناوری و اجتماعی (STS) که در بسیاری از مقالات دیگر این مجموعه استفاده شده،سود میبریم،ویژگی مشترک این آثار،اشاره به گفت و گوهایی است که بین دیدگاههای مختلف اجتماعی و فرهنگی در مورد مطالعهء فناوری،جریان دارد.
شاید آن چیزی که درباره تلاش سرسختانهء تئوریک برای ایجاد تمایزات دوانگارانه از همهجالبتر باشد این حقیقت است که ما در زندگی روزمره مایلیم به آمیزهای از ادعاهای غیر تئوریک و فرصت طلبانه دربارهء علیت آنگونه که شرایط ایجاب میکند،تکیه کنیم:فناوری به عنوان ابزاری خنثی و عامل نیرومند تغییر فرهنگی تلقی میشود.
وینر در واقع به خطر جدا کردن فناوری از فرهنگ و جامعه اشاره میکند:به فرد اجازه میدهد به آسانی تحت تأثیر ادبیات انقلابی که با فناوریهای نوین رسانهای همراه است(6891،ص 501 که خود آن را اطلاعات موهوم مینامد)قرار بگیرد و پندارهای نادرست خطرناک دربارهء امکانات ایجاد دموکراسی را به یاری فناوریهای جدید مانند رایانه فراهم آورد."