خلاصه ماشینی:
11 وقتی افلاطون به این سؤال را مطرح میسازد که«آیا آنچه دیندارانه است به این دلیل دیندارانهاست که خدایان آن را میپسندند یا به دلیل یا به دلیل اینکه دیندارانه است مورد پسند خدایان واقع میشود( a 10)»،و خودش طرف دوم را میپذیرد،درواقع با این کار خویش معیاری به دست میدهد که ازیکسو میتواند مبنای رفتار ما با خدایان باشد(که همان معنای مورد نظر از دینداری در این محاورهاست)و از سوی دیگر مبنای رفتار خدایان با یکدیگر و با انسانها.
توضیح مطلب از این قرار است که محاورۀ ائوثوفرون،همانند منون و تعدادی دیگر از محاورات اولیهبه دو بخش تخریبی و سازنده تقسیم میشود:در بخش نخست(یعنی از a 2 تا e 11)سقراط تعریفهایائوثوفرون را یکی پس از دیگری در بوتۀ نقد قرار میدهد و رد میکند تا اینکه ذهن او را از معلوماتدروغین پاک سازد و او را به مرتبۀ حیرت و درماندگی یا«نمیدانیم»سقراطی،ارتقا دهد؛و در بخشدوم(یعنی از e 11 تا a 16)خود سقراط به کمک ائوثوفرون میآید و با پیشنهاد تعریفی پیراستهتر ازتعریفهای قبلی راه را برای استمرار گفتگو هموار میسازد.
گاهی در بخش نخست محاوراتی که براساس این الگو نوشته شدهاند(و به طور کلی آنجا که سقراط قصدتخریب دارد)ملاحظه میکنیم که او برای پیراستن ذهن مخاطب خویش از معلومات دروغین احیانا ازاستدلالهای ضعیف نیز برای رد پاسخ عرضه شده از سوی وی استفاده میکند(و مورد اعتراضمخاطب خویش(فی المثل در پروتاگوراس، a 334)یا کسی دیگر از حاضران مجلس(فی المثل درخارمیدس e-a 16)نیز واقع میشود)و حتی به«مغالطههایی آشکار»(گاتری، b 1377،ص 4)هم تن میدهد.