چکیده:
در این نوشتار فرض اصلی ناسازگاری برنامههای توسعه اقتصادی-اجتماعی به عنوان
تعیینکننده سیاستهای خردتر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با سازوکارهایی اقتصادی و
اجتماعی است که میتواند برخاسته از عقلانیت اسلامی و دینی باشد، همانطور که
برنامههای توسعه برگرفته شده از عقلانیت غربی و سرمایهدارانه است. نگارنده سعی
دارد تا توجه مخاطب را به این امر معطوف نماید که برنامههای توسعهای که اغلب در
کشورهای جهان سوم اجرا میشوند چه پیشینه تاریخی دارند و از چه عقلانیتی بهره
میبرند.
از سویی با گذشت دو سال (1384) از تصویب سند چشمانداز بیست ساله کشور که
تعیینکننده خط و مشی چهار برنامه توسعه کشور است (برنامه چهارم، پنجم، ششم وهفتم)
دقت و توجه در این برنامهها و اینکه تابع چه عقلانیتی هستند، قابل اهمیت میباشد.
به عبارت دیگر این نوشتار سعی دارد تا رابطه میان عقلانیت به عنوان هسته اصلی
گفتمان توسعه و به تبع آن برنامههای توسعه را تبیین نماید و با رد و نقد عقلانیت
حاکم بر آن که روایتی روشنگرانه و متجددانه از عقلانیت است به عقلانیت اسلامی
بپردازد که میتواند روایتی متفاوت از عقلانیت ارائه دهد. این روایت از عقلانیت
زاینده شیوه متفاوتی از حرکت و فعالیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که با
برنامههای رایج توسعهای متمایز خواهد بود و منجر به شکلگیری آیندهای متفاوت
برای کشور خواهد گردید و بایستی همین دیدگاه در تنظیم سند چشمانداز حاکم گردد.
به علاوه این نکته را نیز متوجه مسئولین تدوین سند چشمانداز بیست ساله کشور
میداند که در تنظیم برنامههایی که در این سند قابل اجرایند، توجه به روایت اسلامی
از عقلانیت و سازوکارهای اقتصادی و اجتماعی آن را مد نظر قرار دهند.
آنچه در این نوشتار باید مورد توجه قرار داد این است که نگارنده برای تفاوت قائل
شدن میان الگوی توسعه غربی و دیگر شیوههای فعالیت اقتصادی و اجتماعی از عبارت
«مناسبات اقتصادی و اجتماعی» در مقابل عبارت «توسعه اقتصادی و اجتماعی» بهره برده
است.
خلاصه ماشینی:
"این روایت از عقلانیت زاینده شیوه متفاوتی از حرکت و فعالیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که با برنامههای رایج توسعهای متمایز خواهد بود و منجر به شکلگیری آیندهای متفاوت برای کشور خواهد گردید و بایستی همین دیدگاه در تنظیم سند چشمانداز حاکم گردد.
در همین دوره، حوزههای مختلف علوم اجتماعی از جمله جامعهشناسی و اقتصاد در خدمت طراحی و تدوین و نیز یافتن راهحلی برای رفع موانع و مشکلات فراروی اجرای این برنامهها قرار گرفت؛ توجیهات علمی که با ماکسوبر و «انسان اقتصادی» و «شیوه سرمایهداری جدید» آغاز گردید و در دیگران و بالاخص در پارسونز با «طرح معیار تکامل جهانی» و با بهرهگیری از رویکرد کارکردی ـ ساختی سازمان یافت، در نظرات افرادی مانند روستو و به طور مشخص با طرح «مراحل پنجگانه توسعه» از جوامع سنتی به مدرن و مصرفی، کاربردی و عملیاتی گردید و تأثیر بهسزایی در تدوین و القاء برنامههای توسعه در کشورهای موسوم به «جهان سوم» گذارد.
اما عقلانیت اسلامی عقلانیتی است که به لحاظ برقراری رابطه عقلانی با ماوراء این جهان، مقولاتی مانند کمال معنوی انسان، رشد و تعالی روحی، عدالتخواهی، خیرخواهی برای انسانهای دیگر و رعایت حقوق همنوعان را در مناسبات اقتصادی و اجتماعی خود وارد میسازد.
بنایراین در تنظیم مناسبات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که در سند چشمانداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران لحاظ شده بایستی سعی شود تا مانند ذکر الفاظ و قیدهای اسلامی در «متن سند»، نسبت به سازوکارهای اجرایی و عملیاتی، از عقلانیت اسلامی که مبنای انقلاب اسلامی بوده، بهره بیشتری برده شود، تا شاهد تناقض میان آنچه در متن میآید و آنچه در عمل رخ میدهد نباشیم."