خلاصه ماشینی:
"و از این قبیل است افعال دل دادن به معنی توجه کامل کردن و پا دادن به معنی پیشآمد مناسب در فارسی جاری امروز»و من بنده جناب استاد را توجه میدهم به شعری از حافظ،در مورد دل دادن،که اتفاقا ایشان هم در صفحهء«40»یعنی پنج صفحه بعد از این،آن را«ذیل خجلت بردن»ذکر کردهاند و آن شعر این است: دل دادمش به مژده و خجلت همی برم زین نقد قلب خویش که کردم نثار دوست که در اینجا دل دادن فعل مرکب نیست و گویا در اینباره باید دقت بیشتری کرد و من همین اشاره را کافی میدانم.
در صفحه«54»در مورد خواستن مرقوم داشتهاند:«هرگاه این اصل را بپذیریم که همکرد آن است که در ترکیب بر معنی اصلی خود دلالت نداشته باشد فعل خواستن را نمیتوان از این مقوله دانست،زیرا که در اکثر احوال مفهوم تقاضا در آن باقی میماند،با این حال در بعضی موارد خاص شبیه همکرد است»و این مورد یکی از مواردی است که باید خیلی بیشتر از اینها درباره آن تحقیق شود و ای کاش این موارد حل شده بود و آنگاه کتاب انتشار یافته بود.
)و من نمیدانم درین مورد چه فرقی است میان شدن و گشتن؟ در ذیل وجه اول فعل گشتن آوردهاند:«اسمهائیکه در معنی صفت بکار میروند نیز با این فعل به نهاد جمله وابسته میشود:فسانه گشتن و حجاب گشتن» و در دوجه سوم آوردهاند:«وجه سوم آن است که فعل گشتن،با اسم ترکیب شود و در این مورد نیز درست جانشین«شدن»است و صورت لازم فعلی است که از ترکیب با کردن حاصل میشود،و در این وجه استعمال است که باید آنرا همکرد شمرد مانند:خطا گشتن و انجمن گشتن،تعیین گشتن،بدل گشتن،هلاک گشتن،» و من نمیدانم چه فرقی است میان ذیل وجه اول و وجه سوم،در حالیکه در همه موارد وجه سوم،اسمها معنی وصفی دارند و خطا و انجمن و یقین و بدل و خون و هلاک و تلف به ترتیب به معانی مشتبه و مجتمع و متیقن و متبدل و خونین و کشته و از بین رفته بکار رفته است."