چکیده:
نویسنده باتوجه به نام کتاب محمد بهمن بیگی،«بخارای رودکی»و«بخارای مو لانا»را در دو عنوان شیفتگی«اینسری»و «آنسری»آورده و دریافتها و تأملات مو لانا را-برگرفته از داستان صدر جهان در مثنوی-تبیین کرده است.نویسنده در پاسخ به منتقدانی که به سپهری و آثارش را فاقد هرگونه طنز و نقد اجتماعی میدانند،کوشیده است با استناد به نمونهای از ابیاتش،وی را صاحب درد و متعهد به موضوعات اجتماعی معرفی کند.
خلاصه ماشینی:
"سر آدمهای بیگناه را لب حوض میبرند و من دو قدم پایینتر بایستم و توصیه کنم که«آب را گل نکنید»- احمد شاملو5 *** (به تصویر صفحه مراجعه شود) اگرچه سپهری را اشرفزادهی بودایی نیز لقب دادهاند(طلا در مس)6اما با وجود این توصیفات،منتقدانی هم هستند که با اشراف کامل بر«هشت کتاب»و دو کتاب منثور او،«اطلاق آبی»و«هنوز در سفرم»7، با دیدی جز این،به نگاه و بیان اجتماعی سپهری نظر داشته باشند: -«در همین دوره است[دورهی سوم- کتاب حجم سبز]که با وقوف شاعر به حوادث جهان پیرامونش آشنا میشویم و روش او را در روبهرو شدن با این حوادث درمییابیم: مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج فو لاد...
»01 دکتر شمیسا از قول الیوت مینویسد: «هر هنرمند بزرگ یک اثر اصلی دارد و همهی آثار دیگر او در جهت توضیح و تبیین آن است»11البته شاید این نظریه تا حدی با دیدگاههای سهراب سپهری رابطهی مستقیم نداشته باشد زیرا عمدهی دید و نظر سپهری حول عرفان،طبیعت،لذتهای ماندگار روحی و عشق به حیات ماندگار میچرخد: «بر لب مردابی،پارهی لبخند تو بر روی لجن دیدم،رفتم به نماز»21-قطعهی و شکستم، و دویدم،و فتادم.
-با خواندن کتاب«ایل من،بخارای من» از محمد بهمن بیگی،سؤالی در ذهن من نقش بست:«چه رابطهای است بین ایل مؤلف کتاب و بخارا»؟بخارایی که رودکی از آن سخن میگوید و منقول از حکایتی است که نظامی عروضی سمرقندی،در اباب نصر بن احمد سامانی و سفرش به هرات و دلنکندنش از هرات درآورده،بهطوریکه همسفران وی ناگریز میشوند و به رودکی متوسل شوند تا به اعجاز شعر،او را به بازگشت به سوی بخارا ترغیب نماید و این شعر کارساز میشود: «بوی جوی مولیان آید همی بوی یار مهربان آید همی ای بخارا شد باش و شاد زی میر زی تو شادمان آید همی..."