چکیده:
تأویل به معنی بازگشت به اصل یک شیء است و معانی اصطلاحی که برای آن گفته شده
به همین معنی باز میگردد.ملاک صحت تأویل دو چیز است:یکی قول معصوم(ع)و دوم عدم مخالفت لفظ با معنی
تأویلی.از نظر مولوی تأویل باطل دو نوع است:یکی تأویل مبتنی بر عقل جزئی و دوم تأویل
مبتنی بر هوای نفس.تأویل ممدوح از نظر مولوی از سه بعد مطرح میشود: بعد غایت شناسانه:یعنی باید
پویایی و تحرک بخشد.بعد موضوع شناسانه:یعنی باید ظاهر کلام را نفی نکند و نص برخلاف آن نباشد.بعد فاعل شناسانه:یعنی باید مبتنی بر کشف و شهود باشد.تأویل قرآن از نظر مولوی، برخلاف بعضی از متصوفه، با رعایت قابلیت لفظ برای معنی
تأویلی صورت میگیرد.
خلاصه ماشینی:
آن کان اگر چه در لفظ ماضی است لیکن در فعل خدا ماضی و مستقبل نباشد که لیس عند الله صباح و لا مساء» قول بنده أیش شاء الله کان بهر آن نبود که تنبل کن در آن بلکه تحریض است بر اخلاص و جد که در آن خدمت فزون شو مستعد (همان، ب 2-3111) و دیگر در مورد تفسیر حدیث معروف«قد جف القلم بما هو کائن»(احمد بن حنبل، ج 5، ص 191)که بیشتر دستاویز جبریون قرار میگیرد تا راه را برای تنبلی و سکون فراهم کنند، میگوید:معنی این حدیث سکون و تنبلی نیست بلکه تحرک پویائی است: همچنین تأویل قد جف القلم بهر تحریض است بر شغل اهم پس قلم بنوشت که هر کار را لایق آن هست تاثیر و جزا کژ روی جف القلم کژ آیدت راستی آری سعادت زایدت ظلم آری مدبری جف القلم عدل آری بر خوری جف القلم چون بدزدد دست شد جف القلم خورد باده مست شد جف القلم تو روا داری روا باشد که حق همچو معزول آید از حکم سبق که ز دست من برون رفته است کار پیش من چندین میا چندین مزار بلکه معنی آن بود جف القلم نیست یکسان پیش من عدل و ستم فرق بنهادم میان خیر و شر فرق بنهادم ز بد هم از بتر (مولوی، 1375، دفتر 5، ب 9-3131) ب-از بعد موضوع شناسانه:مولوی معتقد است تأویل در جائی درست است که نص صریح نباشد و موضوع از متشابهات باشد.