چکیده:
تکرار غالبا سخن را آرستهتر میگرداند.ساختار منظمی به آن میبخشد و موسیقی شعر
را به وجود میآورد.در نمایشنامه، تکرار در ساختار گفت و شنودها به چشم
میخورد.همچنین در تکیه کلامها.در نوشتههای منثور، در روزنامه نویسی یا داستان
پردازی، برای آهنگ سخن از تکرار استفاده میشود.بازنویسی متن نیز نوعی تکرار«بینا متنی»است.افسانهها و اسطورههای دیرین، حیات
دوباره مییابند.از ساختار شعری گذشتگان اقتسا میشود، اما هر بار اثری تازه و بدیع
خلق میشود.
خلاصه ماشینی:
در مثالی از منوچهری میبینیم که چگونه تکرار اصوات«خ»و«ز»به شعر زیبائی میبخشد: خیزید و خز آرید که هنگام خزان است باد خنک از جانب خوارزم وزان است (ابراهیمی، 1376، ص 62) در این مقاله به اشکال دیگر صنعت تکرار نیز اشاره شده و بر تفاوت میان تکرار، بازنویسی و بینامتنیت، یا حضور متنی در متن دیگر، تأکید میگردد.
به عنوان مثال بلز ساندرار srardneC esialB بدون استفاده از حرف ربط، یک کلمه را چندین بار تکرار میکند: «کوچهها، کوچهها، کوچهها، کوچهها»، در حالی که موسه در شعری به نام غم، بر تکرار حرف ربط«و»اصرار مینماید: «از دست دادهام قدرتم و زندگانیام را و دوستانم و شادمانیام را» یغمای جندقی نیز در شعری دیگر«و»را تکرار میکند: «سینهام مجمر و عشق آتش و دل چون عود است این نفس نیست که بر میکشم از دل، دود است» (همان، ص 381) و سلمان ساوجی بر واژه«شعر»تأکید میورزد: «شعر من شعر است شعر دیگران هم شعر لیک ذوق نیشکر کجا یابد مذاق از بوریا» -گاهی شاعر کلماتی را در ابتدای هر مصراع تکرار میکند(رجوع یا erohpana ).
زیرا که«الگوی ادبیات، ادبیات است»(بینامتنیت، 2001، ص 54) مونتنی نیز بر این عقیده است که«وقتی عقاید گرنفون یا افلاطون را اختیار میکند و آنها را به زبان خود باز میگوید، دیگر عقاید آنها نیست که گفته میشوند، بلکه عقاید خود اوست که بیان میگردد»(رسالهها، جلد اول، ص 26).
سرانجام، تأویل روانشناسی ادبیات نیز نوعی بازنویسی متن اصلی به شمار میآید که نقاب از چهرهها بر میگیرد و اصول انکار شده را آشکار میسازد(ادبیات و روانکاوی، 1996، ص 132) نتیجهگیری همانطور که مشاهده شد تکرار صداها و الفاظ موجب پیدایش آهنگ کلام میگردد.