چکیده:
مسئله ارزشهای اخلاقی از عمدهترین مباحث اخلاقی است،آنچه در این مقاله در حد آگاهی نویسنده بر محور این مسئله فراهم آمده،در طی چند فراز است: فراز اول در ماهیت اخلاق و سبب پیدایش صفت اخلاقی است. بعضی آن را تابع طبیعت و مزاجع معرفی نمودهاند و بعضی دیگر معتقدند که منشأ پیدایش اخلاق عادت است از اینرو اخلاق را اکتسابی و قابلتغییر میدانند،دلائلی نیز ارائه نمودهاند،تادیب و تربیت و پیروی از شرایع آسمانی را در اصلاح اخلاق مؤثر میدانند. فراز دوم در معنی ارزش اخلاقی است،چون علوم یا توصیفیاند که صرفا در مقام گزارش از اطلاعات و تحقیقات است مانند ریاضیات و طبیعیات و یا ارزشی میباشند چون منطق که در بیان خطا و حقیقت و حق و باطل است و علم اخلاق که در تبیین سعادت و شقاوت و کمال و انحطاط است،چه حق و باطل و یا سعادت و شقاوت برای انسانها یکسان نیست،بلکه در تکامل و یا انحطاط افراد دخیلاند. اخلاق در میان علوم ارزشی،که ارزشش معنوی است،سودمندتر است.هرکس اتصافش که بصفات نیک اخلاقی بیشتر باشد انسان تکاملیافتهتری است. فراز سوم،در نیازمندی بشر به روشهای اخلاقی است و در تبیین اموری که مؤثر در اخلاق پایدار است چون تعالیم دینی و آگاهی از آداب نیک و کیفیت پرورش استعدادهای نیک و... در پایان مقاله یادآور این مطلب است که آموزش هرعلمی باید توام با آموزش علم اخلاق باشد،تا وسیلهای جهت تکامل و اصلاح بعد معنوی انسانها باشد وهم چنین موجب خواهد شد که علم تمرینی در راه درستی و راستی و حقیقت و معنویت باشد.ارزش هرعلمی در این خواهد بود که تا چه اندازه با روشهای اخلاقی قابل سنجش و انطباق است.
خلاصه ماشینی:
این گروه در ادامهء بحث خود نیز چنین آوردهاند: «آنچه هم که بعضی گفتهاند،اخلاق تابع مزاج است،نمیتوان نتیجه گرفت که اخلاق قابلتغییر نیست و صفات اخلاقی را نباید از لوازم ذاتی مزاج دانست که انفکاکش ممتنع باشد،بلکه بحسب این فرض باید مزاح را از مقتضیات و شرایط، محسوب داشت که امکان زوال و از بین رفتن آن هست،مانند برودت آب که انفکاکش از آب،امکانپذیر است چون برودت آب بعللی از آب زایل میگردد و گرم میشود،اگر آن علل و اسباب همچنان باقی باشند،گرمای آب هم باقی خواهد ماند،آنچه هم که از پیامبر اسلام آوردهاند که فرموده: «چون شنیدید از کسی،که کوهی از مکانش برکنده شده است تصدیقش کنید و اگر شنیدید،انسانی،خلقی که داشته از آن دست شسته و آن خلق او زایل شده است،تصدیقش نکنید،چون چیزی نمیپاید که به جبلّت و طبیعتش میگرد»11 مفهوم این کلام این است که اگر آن عامل که سبب تادیب و تربیت او است زایل گردید به مقتضای طبیعتش برمیگردد وگرنه آن خلق باقی خواهد بود،همچنانکه با بقاء عامل حرارت آب،آن حرارت را برای آب باقی است.