چکیده:
در عصر امویان مراکز علمی و ادبی فعال دوگونه بود: 1. مراکزی که پیش از اسلام توسط اقوامی چون یونانیان،
ایرانیان و سریانیان در سرزمینهای همچون مصر، ایران و شهرهای نصیبین و رها تأسیس شده بود و غالبا به علوم عقلی
و پزشکی میپرداخت. این مراکز در دوران اسلامی نیز تا سالها همچنان فعال بود و بدون هرگونه اتکایی به دستگاه
خلافت اسلامی به رونق علمی و تحقیقات خود ادامه داد. 2. مراکزی که در اثر تلاشهای مسلمانان در دوره اسلامی رونق
علمی پیدا کرد و به مراکز علم و تمدن اسلامی تبدیل شد. در این مراکز بیش از هر چیز علوم اسلامی خصوصا علوم قرآن
(قرائت و تفسیر) و فقه و حدیث تدریس میشد و علوم دخیله کمتر مورد توجه بود. این مقاله به بررسی هر دو دسته
میپردازد.
خلاصه ماشینی:
فرهنگ و علوم یونانی از چند طریق خصوصا از مدرسه اسکندریه به وسیله دانشمندانی که با انتقال این مدرسه به انطاکیه شام آمدند، به عالم اسلام منتقل شد.
رُها یکی از مهمترین مراکز مسیحیت در شرق نزدیک بود و دیرگاهی مرکز مهم تبلیغ این کیش تاداخله شاهنشاهی ایران و به همین سبب مرکز علوم دینی، و نیز علوم عقلی مسیحیان این نواحی بوده است (همو، 11).
مدرسه رُها یکی از رقبای مدارس اسکندریه و انطاکیه بود و نخستین کتابی که در این حوزه علمی به سریانی ترجمه شد، متن یونانی انجیل بود(همو، 12).
علوم در این شهر به زبان یونانی و سانسکریت و بعد از آن به زبان سریانی تدریس میشد (ابن الندیم، 360).
مدرسه جندی شاپور در دوره اسلامی نیز به حیات خود ادامه داد و به عنوان بزرگترین مرکز تعلیم پزشکی باقی بود تا اینکه در دوره عباسیان به سبب گسترش مرکز خلافت و نیاز خلفا به پزشکان این مدرسه و انتقال استادان و پزشکان آن به دربار منصور (قفطی، 217).
علاوه بر این مسیحیان دربار اموی خصوصا خاندان سرجیوس، شهرهای اردوگاه نیز در انتقال علوم یونانی به عالم اسلام نقش مهمی ایفا کردهاند.
در این منطقه، دو شهر مقدس مکه و مدینه همواره از مهمترین مراکز علم و تمدّن اسلامی بوده است.
ابن مسعود در دوره عمر به این شهر آمد و بسیاری از مردم کوفه از او علم آموختند.
حجاز (مکه و مدینه) عراق (بصره و کوفه)، مصر و شام مراکز دانش و ادب در این دوره بود.