خلاصه ماشینی:
"تقریبا همهء فصول این کتاب محل ایراد و انتقادهای جدی است که اهم آن را میتوان به صورت زیر خلاصه کرد: 1-انتحال تاریخ سرزمینهای دیگران به امپراتوری عثمانی:نویسنده در جا به جای کتاب خود و به صورتهای مختلف بر این نکته اصرار دارد که:«منطقهء قفقاز که موضوع مورد بررسی ما را تشکیل میدهد،منطقهای در محدودهء امپراتوری عثمانی بود که قلمرو آن قرنها در آسیا،اروپا و آفریقا گسترش یافته بود»(ص پانزده).
نویسنده که خود نیز به این تناقض واقف است(صص 25 و 45)در چنین مواردی به حصار خیالبافی پناه میبرد و«پیوندهای معنوی»را جایگزین حکومت مفقود عثمانی بر قفقاز و داغستان میکند.
به عقیدهء نویسندهء کتاب،مبنای روابط میان ایران و قفقاز براساس تمایل حکومتهای ایرانی به تصرف اراضی مردمان قفقاز و تحمیل حکومت خود بر آن مردم و اجحاف در حق آنان شکل گرفته بود و به همین سبب مردم و دولتهای محلی قفقاز هریک به نوعی در صدد کاهش و یا قطع روابط خود با کشور ایران بودند.
یکی از این گروهها که هنوز هم با نام قدیمی خود در ایران سکونت دارد،طایف لک سلماسی است که در قرن دهم قمری از ولایت غازی قموق داغستان به حدود سلماس مهاجرت کرده بود و هم امروز در دهستانی که به نام آنان لکستان خوانده میشود،بسر میبرند.
اگر برای سلطان شیعهمذهب ایران نامهای ارسال میداشتند او را به دلیل اینکه دولت ایران از قدیم صاحباختیار داغستان و آذربایجان بود،به نگهداری ملک موروثی تشویق میکردند و اگر از تزار مسیحی روسیه انتظار حمایت داشتند سابقه اقتدار دولت روسی و حکومت آن دولت بر بعضی نواحی قفقاز را به یاد میآوردند."