خلاصه ماشینی:
"هدف از این مقاله،بررسی پروژه فلسفی جابری، به مثابه نمایندهای از تفکر ملیگرای عربی معاصر است که نه تنها در نقشه سیاسی و اجتماعی شمال افریقا پس از استقلال،که در ساختار معرفتشناسانه عقلانیت عربی قرن بیستم،به دنبال ایجاد تغییراتی عمیق است.
مباحث مورد علاقه جابری،این موضوعات هستند: 1-معرفت در اسلام و معنای"عقلانیت عربی"2-تکامل تاریخی جامعه اسلامی و نقش طبقه روشنفکران 3-جهان عرب و تعامل آن با دنیای غرب 4-تفکر معاصر عربی و اندیشههای جهانی 5-اجرای شریعت و جهتگیریهای آینده جوامع غربی.
در تفکر جابری،تراث را میتوان به گونهای خاص درک کرد:راه شناخت تراث بررسی جزء به جزء عقلانیت عربی است که از زمان جاهلیت، جهان عرب را شکل داده و در مرحله تکوینی اسلام،یعنی در به وجود آوردن اسکولاستیسم و فلسفه عربی-اسلامی فعال بوده است.
جابری برخلاف عبد الله لارویی به این نتیجه رسیده است که هیچکس نمیتواند بدون در نظر گرفتن میراث عظیم فلسفه اسلامی-عربی،از عهده پاسخگویی به چالشهای پیش روی جهان معاصر عرب برآید.
او در این راه از آثار فلاسفه جدید عرب مانند احمد امین، مصطفی عبد الرزاق،علی سامی النشار،ابراهیم مدکور،طیب تزینی،حسین مروه و عبد الرحمان بدوی-که همگی آنها بر محیط فکری جهان عرب در قرن بیستم،تأثیرگذار بودهاند-بهره جسته،اما به نظر میرسد در پیگیری(پیجویی) عقلانیت عرب معاصر در ریشههای مرتبط با دوران جاهلیت،منحصر به فرد بوده است.
نظریه"وقفه یا گسست معرفتشناختی"که برگرفته از آثار بچلارد است،بر این پیشفرض مبتنی است که"همیشه پیشرفت علمی،یک وقفه یا وقفههایی مداوم بین شناخت عادی و معرفت علمی را آشکار میکند"12قالب اندیشه علمی وی،ساختن نوعی معرفتشناسی است که قادر به برآوردن مقتضیات علمی عصر جدید و پاسخگو به چالشهای پیش روی پذیرش معرفتشناسیهای سنتی توسط عقل سلیم (common-sense) باشد."