خلاصه ماشینی:
"امکان ارائهء قرائتهای مختلف و نامحدود از متون دینی،تاریخمندی و زمانبندی فهم و سیالیت و تغییر مستمر آن،مشروعیت بخشیدن به ذهنیت مفسر و تجویز دخیل دانستن آن در تفسیر متن،و تأثیرپذیری فهم دینی از دانستهها و پیشداوریها و انتظارات مفسر،گوشهای از مباحث نوی است که در این حوزه مطرح شده است و ریشه در تفکرات هرمنوتیکی دارد.
واقعیت این است که هرمنوتیک پیش از هیدگر،یعنی قبل از قرن بیستم،علیرغم برخی نوآوریها و گشودن افقهای جدید در تفسیر متن،چالشی جدی در حوزهء تفکر دینی ایجاد نکرد؛زیرا تمام نحلههای آن،به درون مایهء اصلی روش سنتی و متداول فهم متن وفادار بودند و هر یک میکوشید از زاویهای،این روش عام و مقبول را ترمیم و تنقیح کنند.
بر اساس این شیوه، مفسر در مقابل پیام متن منفعل است و نقش گیرندهء پیام را ایفا میکند و تأثیری در ترسیم و شکلدهی پیام آن ندارد و اگر بخواهد فعالانه در تعیین محتوای پیام نقشآفرینی کند،از روش مرسوم و مقبول فهم منحرف میشود و درک او ناموجه و تفسیر به رأی خواهد بود.
هرمنوتیک فلسفی،در شاخههای مختلف آن،مباحثی را در زمینهء تفسیر متن و مقولهء فهم به طور عام درافکند که بسیاری از اصولی را که برای روش فهم متعارف متن برشمردیم، مورد خدشه قرار داد و از این رهگذار تفکر دینی را با اشکالات و شبهات تازهای روبهرو ساخت؛زیرا همان طور که از ابتدا اشاره شد،تفکر دینی ارتباط وثیقی با روش معهود و سنتی فهم متن دارد."