چکیده:
در عصر جدید متأثر از روند جهانی شدن،پارادایم در حال ظهور،جامعه مدنی جهانی است.جامعهای که کمتر دولتمحور بوده و در آن بازیگران غیردولتی نیز دارای نقش کارگزاری هستند،این روند زمینه شکلگیری شهروند جهانی را فراهم کرده است که فارغ از تقسیمبندیها و مرزهای سیاسی به هویت،حقوق و وظایف خودآگاهی مییابد و کنشهای وی متأثر از الگوهای جهانی است و بعدی محلی-جهانی پیدا کرده است.
نویسنده در این مقاله مفاهیم نوظهور جامعه مدنی جهانی و شهروند جهانی و پیامدهای آن را بر حاکمیت و هویت ملی بررسی کرده است.
خلاصه ماشینی:
"حاکمیت و هویت ملی-سیاسی،هدفی است که در این مقال دنبال میشود.
بنابراین،جامعه مدنی جهانی بیانکننده رابطه خاص بین شهروندان و دولتهاست که بدین وسیله،شهروندان بهعنوان یک موضوع[هدف]منفعل و کنشپذیر،توطئههای دولت
با آگاهی از جهانی شدن و آثار آن بر مؤلفههای حاکمیت و منافع ملی،اندیشه سنتی دولت-
از این دیدگاه،نهادهای جامعه مدنی بهعنوان نهادهای مستقل و روابط بین دولت و
Global Citizenship ارتباط منطقی و بایستهای که باید بین دولت،مردم و این نهادهای مستقل واسط وجود داشته
مری رابینسون،این جهانی شدن با این سمتوسو باید به یک نیروی مؤثر برای همه مردم
یک موضوع حقوق بشر نیست،اما این امر در بطن خود مؤید مسؤولیت مشترک برای حفظ
گستره،روابط بهگونهای است که طبقه جدیدی از مردم مستقیما در این فعالیتهای جهانی مشارکت میکنند؛اشخاصی که گرچه از لحاظ مرزی،زبانی و فرهنگی محدود و مقیدند،اما
است که همه بازیگران سیاسی و بینالمللی باید به آن عمل کنند.
در جوامع مدنی که از ترکیب همگن برخوردار نیستند این قواعد جهانی هستند که
از وصف جهانی برخوردار است و به مرزبندیهای سیاسی و عرفی دولت-محور وابسته
شهروندی جهانی نیز جامعه سیاسی فرادولت-ملت طلب نمیشود،بلکه سازوکارهای
نیز اینگونه تعبیر شده که وی میپنداشت یک شرط کافی برای صلح این است که این
دراینجهت افراد انسانی بنابر تعریف،فارغ از تقسیمبندیهای سیاسی،به خویشتن و حقوق و وظایف خویش آگاهی پیدا میکنند؛هم در سطح جهانی بهعنوان کنشگر حضور
جهانی است و از دیگرسو افقهای رفتاری آنها فراتر از مقتضیات محلی رقم میخورد؛تا آن
هم دولت ملی،دولتی متأثر از عوامل و نهادهای بینالمللی دولتی و غیردولتی است."