چکیده:
یکی از نگرانیهای اصیل هر فردی شناخت حقیقت وجودش به عنوان انسان است. بدیهی است که
تعریف انسان هم در گرو نحوه نگرش کلی به عالم هستی است و هم بر نگاه فرد به خود و
جهان اطرافش تأثیر میگذارد. بیان چیستی حقیقت آدمی امر ساده و سهلی نیست تا در
قالب عبارتی کوتاه بتوان به آن اشاره کرد و بسنده نمود. سرشت پیچیده و ذواضلاع
انسان نیاز به دقت و جستجو در این زوایای متعدد و تو در تو دارد تا محقق نه دچار
ساده انگاری گردد و نه به دام خطای تحویلی نگری و مغالطه کنه و وجه افتد. فرانکل و
هایدگر دو متفکر از مشرب اگزیستانسیالیسماند که در این زمینه گام برداشتهاند و
شهید مطهری(ره) متفکری از عالم اسلام که بر مبنای قرآن به تحقیق در این باره
پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"از آنچه گفته شد چنین بر میآید که از دید هایدگر گرچه «دازاین به هستی میاندیشد و به هستی خودش میاندیشد و آن را مسألهای مییابد ]که از آن طریق[ امکانهایش را از آن خودش میکند ]و همین امر[ او را به طور قاطع از سایر هستندگان جدا میکند» (همو، ص 268) و هر فرد به نحو خاصی با هستی رابطه برقرار میکند ولی اینکه «این اندیشیدن چه ضرورتی دارد، چه چیزی انسان را موظف میکند که به این امور بیندیشد و چه نتیجهای در پی این اندیشیدن است یا به عبارت دیگر، به دنبال تحصیل کدام مطلوب اندیشیدن لازم میآید» اموری است که وی برای آنها پاسخی ندارد.
یعنی هستی» (همو، ص 108) و از یک سو و اینکه «هر انسان، خواه اصیل و خواه غیر اصیل رفتار کند، از هر جنس و طبقه و نژاد که باشد، دازاین است» (همو، ص 262) از سوی دیگر و نیز با توجه به این که این عدم پاسخگویی را نمیتوان ساده انگارانه به غفلت یا کم توجهی وی نسبت داد، باید گفت از دیدگاه هایدگر انسان فاقد هرگونه رسالت و مسؤولیت است و اگر چه خود هستی خود را به انسان نمایان میکند و اندیشمند اصیل «پاسخگو به ندای هستی است» (احمدی، 1382، ص 107)، ولی «اصالت» داشتن و «پاسخ» دادن ضرورتی ندارد و حتی مقصد معینی را دنبال نمیکند."