چکیده:
پارهای نوشتارهای ایرانی باستان که به دو خط پهلوی و اوستایی هستند،از جنبههای نمایشی برخوردارند و آنها را در قلمرو ادبیات نمایشی میتوان قرار داد.بررسی این متون نشان میدهد که قالب پرسش و پاسخ در آنها قابل مقایسه با کارکرد گفتوگو در نمایشنامهنویسی است و چنانچه این متون فقط خواندنی نبوده،بلکه به اجرا هم درمیآمدهاند، در محدودهی آیینهای دینی و نیایشهای عبادی قرار داشتهاند.
خلاصه ماشینی:
"همچنین،کوشیدهاند علی رغم ابهامات بسیار پیرامون چگونگی نمایش در ایران باستان،دست کم،از ادبیات نمایشی در یک حکومت دینی زرتشتی در روزگار ساسانیان سخن بگویند و دیگر اینکه چه بسا همانند حکومتهای مسیحی معاصرش(امپراتوری بیزانس یا روم)دارای گونهای اجرای نمایش در ارتباط با آیین دینی نیز بوده است.
لذا به نظر میرسد که با توجه به پیوستگی موسیقی و شعر در ایران،این قالب دو خوانی(پتواژ)به صورت گفتوگو وارد متون ادبیای شده است که ویژگی نمایشی دارند و متن پهلوی خسرو قبادان وریتک نیز از این زمره است.
با توجه به آنچه تاکنون پیرامون جنبهی نمایشی داشتن قالب پرسش و پاسخ در اوستا و متون پهلوی بیان شد و سپس،با گفتوگو در هنر نمایش مقایسه گردید، به نظر میرسد که سخن جنتی عطایی دربارهی مفهوم پتواژ صحیح باشد،اما خدشهای که بر او وارد میشود آن است که مطلبی را به محمد تقی بهار نسبت میدهد که اشتباه است.
با توجه به پیوستگی نمایش و نیایش در جوامع آیینی،میتوان استنباط کرد که نمایشهای آیینی در ایران وجود داشته است و به نظر میرسد که چون دین مهرپرستی دارای مراسم نمایشی متعددی بوده است،بتوان از گسترش نمایشهای آیینی تا پیش از دین زرتشت سخن گفت.
با این وجود، محتمل است که روحانیان زرتشتی با هدف تعلیم آموزههای ایمانی از گونهای نمایش مرتبط با آیینهای دینی بهره میگرفتهاند،زیرا بررسی متون ادبیات زرتشتی که به زبان و خط پهلوی یا اوستایی باقی مانده است،نشان میدهد که برخی از آنها دارای جنبههای نمایشی هستند."