چکیده:
مدیریت دانش متضمن فرایند مستمر و پویای تبادل دانش ضمنی با دانش آشکار میباشد.این فرایند ناظر بر چهار راهبرد اساسی است که نوناکا(1995)در نظریه دانشآفرینی خود بدان اشاره نموده است.در این پژوهش با نظر به مؤلفههای اصلی نظریه نوناکا یعنی،اجتماعی شدن، برونیسازی،ترکیب و درونیسازی،جایگاه مدیریت دانش در دانشگاه فردوسی مشهد مورد بررسی قرار گرفته،آنگاه به نقش و اهمیت فرهنگ سازمانی در تحقق مدیریت دانش اثربخش پرداخته شده است.مدیران عالی،میانی و اجرایی گروه اصلی مورد مطالعه را تشکیل دادهاند.به منظور گردآوری دادههای مورد نیاز از دو پرسشنامه مدیریت دانش و فرهنگ سازمانی استفاده شده است.تحلیل دادهها نشان داده است که درونیسازی در قلمرو مدیریت دانش در دانشگاه فردوسی مشهد از بالاترین جایگاه برخوردار است و سپس به ترتیب،اجتماعی شدن،برونیسازی و ترکیب در مراتب بعدی قرار گرفتهاند.همچنین،براساس نتایج بدست آمده،میان فرهنگ سازمانی و درونیسازی،برونیسازی،و ترکیب رابطه معناداری وجود دارد.درحالیکه،این رابطه با اجتماعی شدن معنیدار نیست.بهطور خلاصه،میتوان چنین نتیجه گرفت که مدیران بیش از آن که تمایل به تشریک و تبادل دانش و تجارب خود با یکدیگر داشته باشند،تمایل به درونی کردن دانش و رقابت با دیگران دارند.فرهنگ سازمانی در دانشگاه فردوسی به عنوان یکی از متغیرهای اثرگذار،بر تشدید پدیده فردگرایی و رقابتی بودن در بین مدیران میافزاید.
خلاصه ماشینی:
در این پژوهش با نظر به مؤلفههای اصلی نظریه نوناکا یعنی،اجتماعی شدن، برونیسازی،ترکیب و درونیسازی،جایگاه مدیریت دانش در دانشگاه فردوسی مشهد مورد بررسی قرار گرفته،آنگاه به نقش و اهمیت فرهنگ سازمانی در تحقق مدیریت دانش اثربخش پرداخته شده است.
نظر به اینکه،مدیریت دانش به منظور توصیف هر نوع کاربست فناوری جدید با هدف تلاش برای سازماندهی سرمایههای فکری یک سازمان به کار میرود،ممکن است به غلط معادل با پردازش دادهها یا مدیریت اطلاعات تعریف شود و حتی منحصرا یک فرایند فنی و فناورانه قلمداد شود.
فرایند تبدیل دانش و ارتباط میان دانش ضمنی و آشکار در شکل(1)به تصویر کشیده شده است: (به تصویر صفحه مراجعه شود) بدین ترتیب اجتماعی شدن که معمولا با ایجاد زمینه تعامل آغاز میشود،امکان تشریک و تبادل تجارت و الگوهای ذهنی افراد را تسهیل میبخشد.
لذا،در این پژوهش،با اتکاء به مفروضههای نظریه نوناکا جایگاه مدیریت دانش در دانشگاه فردوسی مشهد و رابطه آن با فرهنگ سازمانی مورد بررسی قرار گرفته است.
با نگرش کلی بر یافتههای این پژوهش پیرامون جایگاه مدیریت دانش و رابطه آن با فرهنگ سازمانی در دانشگاه فردوسی مشهد چنین میتوان استنباد نمود: درونیسازی در قلمرو مدیریت دانش از بالاترین جایگاه برخوردار است.
همچنین،با نظر به عدم وجود رابطه بین فرهنگ سازمانی با اجتماعیشدن چنین استنباط میشود که تفاوت در ارزشها، عقاید و مفروضات زیربنایی و عدم همسویی خرده فرهنگهای موجود در دانشگاه سبب شده است که مدیران در فرایند تبدیل و تشریک دانش و تجارب فردی خود بهطور ضعیف عمل کنند.
معنیداری رابطه فرهنگ سازمانی با برونیسازی مؤید آن است که با تقویت مؤلفههای فرهنگ سازمانی مؤثر بر فرایند تبدیل دانش ضمنی به آشکار میتوان فرایند دانشآفرینی در دانشگاه را مورد حمایت قرار داد.