چکیده:
مطالعه زبان مطبوعات،مقولهای پیچیده و بحثانگیز است که هرچه زمان میگذرد بر پیچیدگی و کارکردهای پنهان آن افزوده میشود.شاید بتوان سررشته این کلاف سردرگم را در هرچه بیشتر پیچیده شدن زبان سیاست و نیز روابط اجتماعی زمانه جستوجو کرد. گرچه مطالعه پیرامون زبان مطبوعات، گستردگی و قدمت چندانی در جهان ندارد ولی اهمیت و ضرورت آن امروز بر کسی پوشیده نیست.مطبوعات متنوع و متکثر به جای احزاب و تشکلهای سیاسی،ایفای نقش میکنند،از زبان مردم خطاب به مسؤولان و دولتمردان حرف میزنند،زبان به انتقاد میگشایند و با آنها به بحث مینشینند،مباحثات عمومی را دامن میزنند،از منظر دستاندرکاران امور به تحلیل روابط و رویدادها میپردازند و در زمینههای گوناگون به عرصه نقد و چالش و گفتوگو وارد میشوند.پس ناگزیر،از قالبهای زبانی متفاوت نیز بهره میجویند تا نافذ،مؤثر،گویا، هنرمندانه و گاه مصلحتاندیشانه سخن بگویند، این قالبهای زبانی متنوع،کارکردهای مختلفی را نیز به همراه دارند و هدفهای گوناگونی را پوشش میدهند.به همین دلیل شناخت اهداف پنهان در پشت پیامهای مطبوعات و آثار و نتایج اجتماعی پیامها و مطالب آنها تنها از طریق بررسی ساختار ظاهری و مفاهیم آشکار زبان رسانهها امکانپذیر نیست.گرچه درک و دریافت مخاطب از مفاهیم پنهان و تلویحی پیامهای رسانهها به عوامل مختلفی از قبیل پیشانگارهها،فرهنگ،اطلاعات،نشانههای زبانی،شرایط سیاسی-اجتماعی،محیط ارتباطی،خواستها و نگرشها و...نیز بستگی 2Lدارد که در نتیجه معنا و تأثیر پیام را نزد مخاطبان،متفاوت جلوهگر میسازد ولی این امر ما را از تحلیل گفتمانی پیامها،آن هم با نگاه انتقادی بینیاز نمیسازد. برخی پژوهشگران از جمله«راجر فاولر» انگلیسی»در داوری پیرامون زبان رسانهها تا آنجا پیشرفتهاند که به ویژه زبان مطبوعات را زبان ایدئولوژیک میدانند و صرفا برای آن کارکرد ایدئولوژیک قائلند.زبانی که هم با گزینش واژهها،و مفاهیم خاص و هم با نحوه چینش آنها در کنار هم،یعنی اعمال نوعی مهندسی کلام،بار،نقش و کارکردی ویژه مییابد. البته این یک سر پیوستار است و سر دیگر آن را کسانی در دست دارند که زبان مطبوعات را خنثی،فقط دارای معانی آشکار و یکوجهی میبینند یا دستکم مطالعه این زبان لازم است دیدگاه و مکتب فکری محقق،مشخص باشد.هرچه هست در این نکته تردید نمیتوان کرد که مطبوعات و به طور کلی رسانهها به ویژه در بخشهای غیر خبری خود،با به کارگیری فرمهای خاص زبانی،بیش از اطلاعات صرف و مفاهیم روشن و بدیهی را منتقل میکنند یا دستکم تمایل دارند که منتقل کنند،حال این که به چنین کاری توفیق مییابند یا نه،بحث دیگری است.چه،مخاطب امروز هم منفعل و دستبسته نیست و بسیاری اوقات ممکن است پیامهای رسانهها حتی با گزینش ساختارهای پیچیده زبانی تأثیری معکوس به جای بگذارند. مقاله حاضر که امید است فتح باب و آغازی بر سلسله بحثهای جدید پیرامون زبان مطبوعات و رسانهها به وسیله صاحبنظران و دستاندرکاران باشد،فقط از روزنه کوچکی به این مقوله مینگرد.بحثهای مربوط به زبانشناسی رسانهها یکی از جدیترین، عمیقترین و در عین حال گستردهترین مباحثی است که با یک،دو یا چند مقاله نمیتوان به بازشناسی آن نایل آمد.این مقاله کوشیده استا دیدگاههای«رولان بارت»زبانشناس مشهور فرانسوی را به ویژه در زمینههایی که مستقیم یا غیر مستقیم به زبان مطبوعات مربوط میشود مورد مطالعه قرار دهد و به مقایسه آنها با تجارب حرفهای و عملکردهای واقعی مطبوعات با نیمنگاهی به مطبوعات کشورمان بپردازد.
خلاصه ماشینی:
"اگرچه بسیاری دیگر از اندیشمندان نیز در تکامل بخشیدن به این مکتب نقش انکارناپذیری داشتهاند،ولی قبل از اینکه اندیشههای بارت به عنوان یک«ساختارگرا» مورد بررسی قرار گیرد،لازم است به این نکته توجه کنیم که دستاوردهای ساختارگرایی را به عنوان روش علمی بررسی مناسبات درونی عناصر سازنده یک شکل،از نظر تاریخی میتوان به دو بخش تقسیم کرد:بخش اول مربوط به مباحثات فرمالیستهای روسی است و نیمه اول قرن بیستم را شامل میشود.
البته به لحاظ نظری شاید بتوان پذیرفت که مطبوعات چون میبایست به طور روزمره با مردم یا مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند و به سرعت و در کوتاهترین زمان،اخبار،رویدادها و مفاهیم را به آگاهی آنان برسانند،ناگزیر از زبانی ساده و غیر پیچیده و فاقد معانی پنهان، سود میجویند،اما در عمل،مطبوعات و حتی یک شماره از یک روزنامه یا مجله،یک کل یکدست و هماهنگ نیستند و دارای بخشها، و موضوعات گوناگونند که کارکردهای مختلفی را به عهده دارند.
نخستین موضع را پیش از این هرچند محدود مورد بحث قرار دادیم،اما درباره ردههای زبانی بارت میتوان چنین گفت که وقتی او نظام رده اول یعنی: Denotative sign,Denotative Denotative signifier و signified را مطرح میکند مراد او زبان علمی و نیز معنای تحت اللفظی زبان عادی و زبان روزمره است که بارت،زبان مطبوعات را هم در این سطح، ارزیابی میکند،یعنی زبانی که فاقد صنایع لفظی،تلویح،استعاره و...
اینجا میتوان پرانتزی را باز کرد و گفت که البته همانطور که بارت قایل است،درهرحال، معمولا«زبان»،فی نفسه در روزنامهنگاری، هدف نیست بلکه عملا در خدمت ارتباط، انتقال پیام،تأثیرگذاری بر مخاطب و تغییر نگرش و رفتار اوست،و اگر به زبان در مطبوعات توجه میشود بیشتر،از این باب است."