چکیده:
نویسنده معتقد است که مسالهی مورد بحث نه چنان که جامعه شناسان واقتصاددانان غربی میگویند یک فرایند اجتماعی تابع مدرنیته است و نه آن چنان کهمنتقدان مارکسیست بدان اعتقاد دارند پیامد قهری نظام سرمایه داری است. هرچند که هر دو نظریه نیز تا قسمتی صحیح است و به عنوان عامل خارجی بر رشد وسرعت آن میافزاید. نویسنده، معتقد است این پدیده بخشی از یک برنامهی کلانسیاسی غربی است که در خود بار ایدئولوژی سلطه را دارد ولی خود با چنین پیشفرضی وارد بحث نمیشود و از دید خوش بینانه بدان مینگرد یعنی به عنوان یکفرایند اجتماعی که دارای مولفههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است و چونمولفهی اخیر جنبهی زیرساختی دارد بیشتر از اهمیت کاوش برخوردار است. از اینرو، به بررسی امکان آن و موانعی که در تحقق آن دخیلند اشاره میکند و سپس بهویژگیها، ابزار و عوامل و بسترهای رشد یا تکوین آن در جوامع کوچک و بزرگانسانی میپردازد.جهانی شدن مانند هر پدیدهی دیگر اجتماعی خواه ناخواه منشا تغییراتی است وپیامدهای خیر و شری از خود به جا میگذارد که، اگر از آنها غفلت شود و آمادگیوجود نداشته باشد، منجر به چالشها و گسلهایی میگردد که جبران ناپذیرند. ازاین رو، به دو گونه راه کار تربیتی و جبرانی در انتهای بحث اشاره میکند و بحث خودرا به پایان میبرد.
خلاصه ماشینی:
این حقیقت امر بود، و اما واقع امر ایناست که موضوع مورد بحث، یعنی آنچه درقالب جهانی شدن مطرح است، یک ایدهی اومانیستی است که در دامن غرب پرورشیافته، در ساختار فرهنگی، اقتصادی وسیاسی سرمایه داری لیبرال به حیات خودادامه میدهد.
اما پرسش اساسی این جاست که اینپدیده را - چه جهانی شدن بنامیم یاجهانی سازی یا نظم نوین - آیا میتوانهمان موعود ادیان و فرهنگها درآخرالزمان نامید؟ آیا میتواند تا بینهایتتاریخ ادامه یابد و با برداشتن همهی موانعاز سر راه، به وحدت حقیقی در این سیارهمنجر شود؟ اگر معلوم شود که این موضوع،یک انتخاب جبری سرمایهداری براینجات خود بوده و سپس با چالشبزرگتری مواجه شده با ناکامی روبه روشود، در آن صورت تکلیف جامعهی جهانیچه میشود؟ به عبارت دیگر؛ چنان کهفوکویاما دموکراسی را پایان تاریخ خواندهآیا جهانی شدن و شهروندی جهانی کهبرای خلاصی از چالشهای دموکراسیلیبرال آمده است، اگر معلوم شود این موانعرفع ناشدنی بوده، در اصل از تضادهایهمین فرآیند جهانی شدن تغذیه میشوند،در آن صورت، امکان طرح روی کردهایبدیل وجود خواهد داشت؟ از این روی، این مسأله نه یک فرآیندحرکت طبیعی تاریخ در مسیر تحولی آن ازدورهی فعلی به دورهی - مثلا - جهانیشدن است، بلکه آنچه میبینیم طرحی بهعنوان اتخاذ یک تاکتیک برای نجاتسرمایه داری از پیامدهای تضاد درونی آناست.
بخش دوم : ویژگیها، عوامل و پیامدهای جهانی شدن ویژگیهای جهانی شدن جهانی شدن نیز، مانند هر پدیدهیاجتماعی دیگر، رخدادی است که توسطویژگیهایی که دارد معرفی و متمایزمیگردد و چون این موضوع بر سه پایهی اقتصاد، سیاست و فرهنگ استواریمییابد، پس ویژگیهای آن هم متنوعاست: از جمله ویژگیهای آن، که صبغهیسیاسی دارد، خوی ناسازگاری با اقتدارگرایی و حکومت خودکامه است، بدونفرقی بین شخص و گروه، و از اینجاستکه میبینیم جهانی شدن، حتی دولتهای ملی مسلط و کنترل گرا را برنمیتابد.