چکیده:
کارگزاران ساسانی چون بنای بدعهدی و ستم را بر مردمان ولایات ایران گذاردند،اسباب میرایی و سقوط خویش را نیز فراهم ساختند.چنان که در تندباد هجوم اعراب مسلمان،چندان طاقتی برایشان نماند و حیات خویش به زودی از کف دادند.لیکن طلعت فجر اسلام بر ولایات ایران،به رغم حلاوت نخستین،با سخت گیریهای امویان توام گردید.پس از شهادت امام علی (ع)چوت ساختار خلاوت،به شالوده های خشک و بی مغز سلطنت مبدل گردید،والیلنی بر اریکه زمامداری نواحی مختلف سرزمین ایران تکیه زدند که به جز مطامع و منافع فردی و قومی خود،بر هیچ مقصود دیگری نظر نداشتند.عملکرد والیان خلافت اموی در بلاد عدیده منجمله ایران،رهاوردی جز ناامنی،استبداد،ظلم و تباهی را در تاریخ این ملک و بوم رقم نزد.نژاد پرستی امویان،در یک فرایند گسترده و روز افزون،چیزی جز محرومیت از حقوق انسانی،اجتماعی و سقوط دولت اموی در پی نداشت.این همه تمهید نامبارکی بود تا عدالت،قربانی بی عدالتی و ظلمت جایگزین روشنی گردد.مقاله حاضر تلاش دارد تا رویکردی موجز اما مستند از خلال اوراق تاریخ براین مدخل داشته باشد.
Since Sasanian imposed perjury and oppression on the people of Iran’s provinces، they in fact provided the basis for their fall، as they lost the rein and ruling because of Muslem Arab attack. Unfortunately، the first sweet flavors of Islamic rule in Iran didn’t last long. After imam Ails martyrdom، governors ruled in different provinces of Iran who thought nothing but their own personal and ethic interests. Omavi governors in many countries including Iran had no achievements but insecurity، despotism، cruelty and corruption. Omavian racism in a vast and widespread extent yield nothing but denying the people from human، social….rights. So much threat، inauspicious، continued until justice was replaced with injustice and brightness with darkness. In this article the author has tried to offer a brief sketch of history from this entry.
خلاصه ماشینی:
این چنین برداشتی از تاریخ ایران و اسلام را در قرن اول هجری می توان تـا انـدازه ی بسیاری با مصادیق بارز آن همخوان دید.
به این ترتیب شیوه ی جاریـه عملکـرد خلفـای امـوی و کارگزارانـشان نـسبت بـه ولایات ایرانی مبتنی بر پیاده کردن اصولی بود که بتوان از آن مالیات و خراج بیشتری کسب نمود نه اینکه امنیت بیشتری را تسری بخشید.
مسلما اگر چنین شیوه هایی اعمال می گردید بـه تدریج زمینه های ناخرسندی و نارضایتی مردم را نیز سـبب سـاز مـی شـد.
چون به حکومت خراسان دست یافت شروع به ریخت و پاش و حیف و میلهای بسیار کرد و به طعنه ، به خلیفه اموی تذکار داد که تمام عواید و درآمد این ولایت 27 برای خرج مطبخ من هم کفایت نمی کند.
لذا پس از چندی چون بازگشت ، گفته بود کـه بـه انـدازه ای مـال بـا 31 خود آورده ام که صد سال مرا به قرار روزی هزار درهم بس است .
پی نوشت ها ١- حسین ، طه : آئینه اسلام، ص١٩٤و٢١٧/ لمبتون : مالـک و زارع در ایـران، ص٦١ و ٧٥/ نگارنده : امام علی (ع ) و ایران، ص٤٥/ زرین کوب : بامداد اسـلام، ص١١٤/ ممـتحن : تاریخ سیاسی اسلام در عصر امویان، ص٢.
دنیل ، التون: تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، تهـران، علمـی و فرهنگی ، ١٣٦٧.
زرین کوب، عبدالحسین (ودیگران): تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه ، ترجمه حسن انوشـه ، تهران، امیر کبیر، ١٣٦٣.
زرین کوب، عبدالحسین : تاریخ ایران بعد از اسلام، چ٤، تهران، امیر کبیر، ١٣٦٣.