چکیده:
نویسنده در این مقاله میکوشد این ادعا را ثابت کند که عنصر زبانی«میانجی»-برخلاف آنچه تاکنون در منابع و مآخذ درسی و غیر درسی آمده-«واج»نیست؛ تنها یک آوای ساده است که نوعی ضرورت زبانی برپایهی قانون تسهیل تلفظ،حضور آن را در زنیجیرهی سخن توجیه میکند و قاعدتا به دلایل مستدل و از آن جمله اجباری بودن حضور آن در سخن،نمیتوان آن را از نوع «واج»به شمار آورد.
خلاصه ماشینی:
"بلکه شرایط دیگری نیز برای بروز این
پرسش اصلی این است با وجود تأیید
این درست است که همهی کسانی که
مورد فعلا مربوط به زبان فارسی است.
میداند»-معتقد است که میتوان برای این موضوع توجیهات متعددی از قبیل
میتوان گفت این آوا نه تکواژ است و نه
توجه کنیم،ظاهر قضیه این است که
آنها در یک آوای میانجی است:
نامیدن میانجی به این نام نیز خالی از اشکال
توضیح این مدعا چنین است:
اما توجه نشده است که منظور از این تقابل
ردیف واجهای زبان فارسی است اما آیا
تغییر معنا پی بردهایم؟پاسخ درست است این
غرض از ذکر مثال اخیر این است که
اشکال نامگذاری اخیر نیز آن است که
در این صورت برای نشان دادن این
زبان فارسی است و به رغم اینکه بسیاری
این است که معمولا وقتی پس از همخوان
امثال این مورد[ا]است.
در آن صورت میانجی میان دو واکه است.
رسم بر این است که واژههای جمع و مشتق
آوای اخیر v است که به این ترتیب
فعالیت این میانجی نیز در فارسی
دربارهی این میانجی نیز صادق است؛زیرا
مفرد این دو واژه نیز در پهلوی و پارسی
اگرچه این چند واژه در فارسی امروز
است که نمیتوان این چهار صورت را
آنها در زبان امروز موجود است و بهکار
است این فرمول را به صورت- c+c -نیز ارائه داد؛
در واژهی پاسبان است که در این شرایط خاص
موضوع در آنها رفته-مورد نظر است.
بدیهی است که این نام نیز نه آخرین و نه بهترین نام
که یک صامت رایج فارسی است و از این رهگذر"