خلاصه ماشینی:
"این مفهموم در طول سی سال گذشته در میان متخصان سلامت روان تغییر یافته است و تغییر مسیی در حال رشد در تأکید مشاوره از فرد به شبکههای اجتماعی(هینکل27،1991)به ویژه خانواده به وجود آمدهاست.
به عنوان مثال ممکن است دانشآموزی را که برای مدتی طولانی غیبت داشته است برای مشاوره فردی مورد بررسی قرار میگیرند کمک چندانی به تغییر رفتار کودک نخواهد کرد چرا که بیشتر احتمال دارد زمینه گستردهتر خانواده او منشأ مشکل باشد.
بنابراین،با شناسایی خانواده و مدرسه به عنوان اجتماعی کنندگان35 و آموزش دهندگان اصلی کودک،این امر به این معنا خواهد بود که اصلاحات آموزشی،دربرگیرنده بازسازی الگوی مشاوره مدرسه در کنار دیگر اصلاحات تحصیلی و مالی میباشد.
این امر میتواند به وسیله شناسایی خانواده به عنوان منبع و تلاش برای قدرت بخشی به والدین،از طریق مشاوره محقق شود.
مؤلف بیان میکند که دانشآموزان زمانی به بهترین نحو از توان بالقوه خود برای یادگیری بهرهمند خواهند شد که مهمترین عوامل تأثیرگذار در زندگی آنها،خانه و مدرسه،برای خلق رابطهای مثبت همکاری کنند.
با وجود این،آنها باید شروع به پذیرش این عقیده نمایند که مشکلات کودکان را در زمینه اجتماعی خانواده آنها بررسی آموزش دهندگان،بهویژه مشاوران مدرسه، همیشه اهمیت درگیر کردن والدین در آموزش فرزندان خود را در کردهاند.
ارزش مشاهده کردن خانواده به عنوان یک نظام،برای مشاوران این است که رویکرد حل مسئله میتواند به سادگی برای بیشتر خانودهها مورد استفاده قرار گیرد.
از آنجایی که همه نظامهای خانودگی دارای ویژگیهای مشترکی هستند، مشاور روشی برای سازماندهی به اطلاعات جمعآوری شده در مورد روابط خانودگی و صورتبندی اینکه آنها چگونه ممکن است تغییر کنند،در دست خواهد داشت."