خلاصه ماشینی:
"نقد فصل واقعگرایی و انتزاع در نگاه خائف شکوه حاجی نصر الله (به تصویر صفحه مراجعه شود) بهرام خائف،با«کتاب توکا»1در سال 1356، تصویرگری کتاب کودک را آغاز کرد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) تصویرگر برای تصویرسازی از پیرمرد،از خطهای منحنی استفاده کرده است.
در ترکیببندی،تصویرگر با توجه به ذهنیت ببر و این که خود را با توجه به نعره بلند،پنجه تیز و تیزپایی،قویترین موجود روی زمین میداند، تصویر ببر را در محور صفحه و یا در یک طرف محور عمودی صفحه قرار داده است.
ازاینرو، میتوان گفت که در این آثار،احساس و بازتابهای درونی تصویرگر نیست که از راه ابزار نقاشی،در صفحه کتاب نقش میبندد،بلکه تصویرها بیشتر تابع و روایتگر محتوای اثر هستند.
به بیانی دیگر،میتوان گفت که در این آثار،سبک در تصویر،از متن روایی پیروی میکند و تصویرگر در این آثار،عموما به آن وجه از کارکردهای هنر تصویرگری،یعنی هنر روایی گرایش دارد و تصاویر،بیشتر از معنای خبری و اطلاعرسانی برخوردار است.
به بیانی دیگر، هر دو صفحه کتاب چون یک ورق نامه است که در گوشه آن،برای خالی نبودن،یک تصویر تزیینی وجود دارد.
این شیوه، هماهنگ با مضمون اثر است؛زیرا در اثر،تصویرگر سیاهیهای زندگی را نمیخواهد و برای همین است که مداد رنگی کودک فقط یازده رنگ دارد.
از سویی،تصویرگر این آبی را در بخشی از تصویر تیره کرده است؛زیرا وقتی آبی تاریک میشود، اندوه مرگ و نیستی را به خود میگیرد و این معنا با توجه به شعر،مادرانه بیان شده استوخائف زن را در پایین تصویر قرار داده است تا سنگین و مرکز ثقل تصویر باشد و بتواند نقش مرکزی مادر در زندگی را بیان کند.
تکنیک ترکیبی در این کتاب،به تصویرگر اجازه بازی با فرم را هماهنگ با فضای تصویر میدهد."