چکیده:
نوشته حاضر مروری اجمالی بر مبنای فکری، جهت گیریهای بنیادین و وجوه اختلاف عرفان ( بر مبنای شریعت ) اسلامی و عرفان ( سکولار ) پست مدرن دارد. عرفان در اصطلاح اسلامی آن، ظرفیت و نیروی شناخت درونی و قلبی است که به موجب آن انسان عارف به افقهای برتری از کمال در ارتباط خود با خداوند دست می یابد. رسیدن به آن ظرفیت و دست یابی به این کمال، در گرو گذشتن از علایق دنیوی و خود نفسانی است. با طی چنین مسیری، انسان عارف خویشتن حقیقی و الهی خود را در پیوند با حقیقت مطلق هستی می یابد. اما عرفان در اصطلاح مکاتب باطن گرای نوین و معنویتهای جدید در جوامع پیشرفته، بویژه از دیدگاه مکتب پست مدرن، صرفا فرآیندی ذهنی و خیالی است. در این گونه از نگرش عرفانی، دیگر دل آدمی به عنوان گرانیگاه معرفت تلقی نمی شود و در تعالیم آن تصفیه باطن از تعلقات و طی مراتب کمال معنوی جایگاهی ندارد، بلکه این فرآیند راهکاری است برای جلوگیری از به تحلیل رفتن قوای فکری، روحی و جسمی آدمی در مسیر شتابزده ای که امروزه در حرکت به سوی قله های پیشرفت مادی دارد. انسان متمدن با استفاده از ابزار عرفان در صدد تغییر موقت ذائقه زندگی است تا در بهره مندیهای مادی دچار یکنواختی نشود و بیشترین بهره مندی و لذت را از زندگی طبیعی ببرد. بنابراین، عرفان پست مدرن به عنوان شیوه ای معنوی در خدمت اهداف مادی قرار می گیرد.
خلاصه ماشینی:
"هدف در عرفان پست مدرن و عرفان اسلامی الف- هدف در عرفان پست مدرن در این رویة عرفانی جهت گیری کلی آن است که بدون تمسک به دامان وحی و بدون استفاده از آموزههای ادیان الهی و بی آن که مناسک و عباداتی در کار باشد، شیوههایی را ارائه کنند که به وسیلة آنها انسان گرفتار آمده در پنجة مدرنیته، در چهار دیواری زندگی فردی خود به نوعی آرامش درونی دست یابد و از فشارهای روحی و روانی و استرسهای جامعة صنعتی برآساید.
عارف مسلمان با گفتن ذکر و تأمل در معانی بلند آن نه تنها دچار پوچ گرایی و توهم نمیشود، بلکه افقهای وسیعتری از حقایق هستی را به چشم دل میبیند و همه چیز را در پیوند با دریای بی کران رحمت الهی مییابد و بدین وسیله آرامش واقعی و پایدار ( نه آرامش حاصل از خستگی ذهن یا نگرش بی تفاوت، چنانکه در عرفان پست مدرن مطرح است) بر دل او مستولی میشود، اما در مدیتیشن اثری از تفکر بر خداوند و نامهای نیکوی او نیست و مانترا که عبارت است از تکرار کلمات یا آواها، در حکم بازیچهای است که در اختیار ذهن قرار میگیرد تا او را از فشارها ،مشکلات و آشفتگیهای روزمره غافل کند و در نتیجه در مغز نوعی خلسه و رخوت و آرامش پدید آید."