چکیده:
از قصاید مشهور خاقانی، شاعر دیر آشنای زبان فارسی، قصیده ترساییه است با مطلع: فلک کژروتر است از خط ترسا مرا دارد مسلسل راهب آسا این قصیده به دلیل آنکه شماری از مصطلحات آیین ترسایان در آن به کار رفته، از قصاید دشوار خاقانی به شمار آمده است و در دوره های مختلف اهل ادب به شرح آن پرداخته اند . تا کنون چندین شرح از آن به چاپ رسیده، ولی قدیمترین شرح این قصیده از شیخ آذری طوسی ( م866 هـ ق) است که در سال 830 هـ ق آن را فراهم کرده. وی این شرح را در باب چهارم از کتاب ارزشمند مفتاح الاسرار و خلاصه مشهورتر آن جواهر الاسرار آورده است . از این شرح زرین کوب در تعلیقات خود بر ترجمه شرح قصیده ترساییه مینورسکی و سید ضیاء الدین سجادی در تصحیح و تعلیق دیوان خاقانی و دیگر پژوهشگران در آثار بهره برده اند. شیخ آذری 35 بیت از 91 بیت این قصیده را شرح نموده است. وی در این شرح گاهی برخی ابیات را به طور کامل شرح کرده و گاهی فقط یک واژه را توضیح داده است. شرح شیخ آذری به خاطر فضل تقدم و اینکه به نکاتی اشاره کرده است که در شروح دیگر به آن توجه نشده است و اینکه نمایانگر توجیهات عجیب و غریب قدما در شرح مشکلات متون است، اهمیت ویژه ای دارد.
خلاصه ماشینی:
"[اشکال ابیات قصیدة خاقانی] اشکال: 1- فلک کژ رو ترست از خط ترسا مرا دارد مسلسل راهب آسا این قصیده افضل الدین ملک الکلام خاقانی راست، و او اگر چه شاگرد فلکی شاعرست (1) و به شاعری شهرتیافته است، لیکن کما هوالمشهور چنین مسموع شد که او را ورای طور 1 شاعری طوریست (2)چنانکه مولوی راست: شعر چه باشد بر من تا که زنم لاف از او هست مرا فن دگر غیر فنون شعرا (3) و اشکال این قصیده در لغت است که درو اصطلاحات نصارا 2 خرج کرده است و گفته است در حینیکه محبوس بوده است چنان که در قصیده دیگر میگوید، در صفت بند خود: بیت: دست آهنگر مرا در مار ضحاکی کشید(4) گنج افریدون چه سود اندر دل دانای من آنچه ابیات از این قصیده اشکل است، بعد از تصحیح، بیتی چند ترجمه بنویسد و اهل معنی را معلوم است که در لفظ و اصطلاح تکلفی نیست و بالله التوفیق.
اشکال: 49- مرا اسقف محققتر شناسد زیعقوب و زنسطور و ز ملکا اسقف نجران، رئیس نصاری بوده است، و یعقوب و نسطور و ملکا عبدة عیسی علیهالسلام (37) باختلاف مذهبهم و منشأ غلط و عبادت این طایفه ثلاثه از شیطان بود، چنانچه در تاریخ طبری مذکورست که: بعد از رفععیسی(ع) چون شش ماه بگذشت شیطان با دو تن دیگر به بیت المقدس فی یوم العبادة در میان اصحابعیسی بنشست و علیهم اهبة السیاحة، و امت عیسی (ع) در تحزن و تحسر بودند، پرسید که: شما را چه رسیده است که متفکر و متألم شدهاید؟ گفتند: پیغمبر ما از ما غایب شده است و خداوند جل و علا او را به آسمان عروج کرد، ایشان از شیطان پرسیدند که: شما چه کسید و از کجا می رسید؟ شیطان و تبع به او گفتند: ما شنیدیم که پیغمبری آمده است، آمدیم تا به او ایمان آوریم، احوال چه بود؟ گفتند: او را مادر پدر آمد."