چکیده:
در تاریخ فلسفه اسلامی فارابی و ابن سینا ر ا مبدع بحث تمایز وجود از ماهیت دانستهاند.در فلسفه این دو فیلسوف تمایز وجود و ماهیت به عنوان مبنایی در اثبات واجب که غایت فلسفه اولی است به کار میرود.از نظر ابن سینا این تمایز به لحاظ اثباتی مبتنی بر تمایز امکان بالذات و وجوب بالغیر و آن نیز مبتنی بر تقسیم موجود به واجب الوجود و ممکن الوجود است و بنابراین در واجب الوجود چنین تمایزی یافت نمیشود.از همینجا نقطهنظرست که بحث عروض وجود بر ماهیت در ممکنات طرح میشود. شیخ با پیشبینی آنچه بعدها منتقدینش از جمله ابن رشد طرح کردهاند گاه این عروض را به لحاظ مفهومی در مقابل ذاتی در باب ایساغوجی دانسته است و گاه نیز رابطه وجود و ماهیت را از سنخ اضافه دانسته است.اما شیخ به لحاظ مصداقی(در خارج)وجود و ماهیت را متحد با هم دانسته است.تمایز وجود و ماهیت در حکمت اشراق مرتبط با تمایز واجب و ممکن و مؤثر در اثبات واجب تعالی طرح نشده است.سهروردی به تصریح خود مشائیان را قائل به تمایز خارجی وجود و ماهیت دانسته و به آنها بدین دلیل اعتراض کرده است ولی آنچه از وجود مورد نظر اوست برخلاف آنچه مد نظر حکمای مشاء است مفهوم وجود است نه حقیقت وجود.
خلاصه ماشینی:
"در این صورت آیا این دو با هم ترکیب میشوند؟آیا این ترکیب در ذهن اتفاق میافتد یا در خارج یا هر دو؟ترکیب این دو همچون ترکیب صفت و موصوف است یا عارض و معروض یا اضافه یا یکی جزء و ذیل دیگری قرار میگیرد؟ (1)-عبارت ابن سینا درباره وجوب وجود چنین است:«أنه لیس حقیقه وجوب الوجود إلا نفس تأکد الوجود لا کحقیقه الحیوانیه التی هی معنی غیر تأکد الوجود،و الوجود لازم لها أو داخل علیها،کما علمت»(ابن سینا،4041 هـ،ص 54) (2)-تأکید بر«مغرب»بدین جهت است که آن چنان که در ادامه مقاله خواهد آمد در شرق عالم اسلام هرچند در باب تمایز عینی وجود و ماهیت بدفهمیهایی از جانب حکمای اشراق صورت گرفته ولی در باب عروض وجود بر ماهیت چنین اتفاقی نیفتاده است و آنگاه هیچگاه چنین اتهامی را بر ابن سینا وارد نساختهاند.
عبارات او به گونهای است که گویی خود نیز متوجه است عدم تمایز وجود به این معنا با ماهیت در خارج روشنتر و بدیهیتر از آن است که حکمای مشایی در آن دچار خطا شوند،به همین دلیل هم متذکر میشود که حکمای مشاء اگر از وجود، معنایی غیز از این معنا را در نظر دارند،باید به آن تصریح کنند و صرف واضح و بدیهی معرفیکردن آن کفایت نمیکند1:نکته جالب در مقایسه انتقادات شیج اشراق به حکمای مشاء و انتقادات ابن رشد به آنها(به ویژه ابن سینا)این است که به نظر میرسد هرچند شیخ اشراق نیز عبارات ابن سینا در باب عروض وجود بر ماهیت را دیده است ولی هیچگاه همچون ابن رشد این عروض را به معنای عروض مقولی ندانسته است."